خانة جوانان
دنبال آدمهایی میگشتیم که دغدغه کار فرهنگی داشته باشند و ایشان را معرفی کردند. زهرا خوشرفتار، ساکن بندر انزلی و نیروی بازنشسته سپاه. از کسانی که اقیانوس در برابر بزرگی دلشان هیچ است کسی که اخلاق و رفتارشان مانند نام خانوادگیشان است. خوشرفتار آن هم برای جوانان این مملکت. در سنوسال خانم خوشرفتار افراد زیادی را دیدیم که دیگر دنبال آرامش و آسایش خودشان هستند؛ اما ایشان همچنان به فعالیتهای مردمی خودشان ادامه میدهند.
بهخاطر دغدغههای فردی که دارند تاکنون کارهای مختلفی انجام دادند از جمله کارهای خیریه، امور فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، کمک معیشتی و مشاورههایی که در زمینههای مختلف به افراد میدهند. حتی با آمارهایی که داریم ایشان واسطهگری ازدواج هم انجام دادند. حوزه فعالیتشان به داخل شهر ختم نمیشود و حتی خارج از شهرستان هم فعالیت دارند. ولی اتفاقی که باعث شد که ما خدمت ایشان برسیم و گفتوگویی با ایشان داشته باشیم این است که خانم خوشرفتار سالیان سال با زحمت خودشان مکانی را آماده کردند و میتوانستند مثل افراد دیگر آن را اجاره بدهند و از آن بهره مادی ببرند. ولی ملک را با این زیر بنا و امکانات رایگان و بدون هیچ چشم داشتی در اختیار نیروهای جوان فرهنگی و فعال اجتماعی قرار دادند تا بتوانند مجموعهسازی بکنند. یک شرکت خلاق فرهنگی هنری با بیش از ۲۰ مجموعه تخصصی، فرهنگی، هنری و تربیتی که نزدیک به ۲۰۰ الی ۵۰۰ نفر بهصورت ماهیانه و هفتگی از این مکان استفاده میکنند. مؤسسات دیگری که در این زمینهها باتجربه هستند و سالیان سال است که کار میکنند و امکانات زیادی هم دارند، طبق ساعت اداری فعالیت میکنند؛ ولی مجموعه خانم خوشرفتار ۲۴ ساعته فعالیت میکند. در بررسیهایمان به این نتیجه رسیدیم که در این مکان بچهها شبها هم کار میکنند.
- چه شد که به این نتیجه رسیدید که ملکتان را با این شرایط در اختیار جوانها و نوجوانهای دغدغهمند امروز قرار دهید؟
خانم خوشرفتار: همیشه فکرم این بود که بتوانم یک کار بزرگ و مثمرثمری انجام بدهم. جهادگران را که میدیدم با خودم میگفتم که چرا من یکی از آنها نیستم و چرا در کنارشان فعالیت نمیکنم. شاید روز اولی که این مکان را آماده کردم فکر نمیکردم به اینجا برسیم. این خواست خدا بود و شاید آن آرزوی قلبی که آدم در مسیر زندگیاش دارد باعث شد مجموعه به اینجا برسد. درگذشته مشورتهایی با اطرافیانم داشتم که بخواهیم در این مکانی که داریم کاری برای جوانان انجام بدهیم. اما فکر نمیکردیم به اینجا برسیم و بتوانم گسترده فعالیت بکنیم. فکر میکردیم در نهایت بتوانیم مجموعهای با فعالیتهای محدود برای یکی دو نفر داشته باشیم. اما خداوند سرنوشت این مؤسسه را طور دیگری رقم زد و این خانه یکدفعه تبدیل شد به این مکان باارزش و باعث افتخار من است که بدون چشم داشتی در اینجا کار میکنم. برای اینکه کار برای رضای خداست، این مکان در اصل برایخدا است که در اختیار من و امثال من قرار میگیرد که چه چطور از آن بهرهبرداری کنیم. اگر من بخواهم میتوانم این مکان را اجاره بدهم و مبلغی بگیرم یا اینکه این مکان را در اختیار جوانهایی قرار دهم که نمیتوانند هزینه کنند تا با خیال راحت بدون اینکه مشکلی داشته باشند بیایند از آن استفاده کنند. به همان نسبت هم خداوند به آدم روزیاش را میدهد، برای من هم باعث افتخار است که روزبهروز به جمع اینجا اضافه میشود.
- شما غیر از اینکه مکان را در اختیار جوانان گذاشتهاید؛ اما باز هم حمایتهای مختلفی میکنید. مثلاً امکانات خریدید هزینه کردید حتی پول آب و برق و گازش را هم از کسی نمیگیرید و خودتان پرداخت میکنید.
- خانم خوشرفتار: حس میکنم وظیفهام است که این کارها را انجام بدهم. برای اینکه اینجا برای جوانها درآمد خاصی ندارد و جوانان واقعاً با جانودل زحمت میکشند و فعالیت میکنند، بهاصطلاح هزینههای جانبی هم بیاید رویش از کجا میخواهند تأمین کنند. بالاخره خدای من هم بزرگ است و میتوانم کموکسری این مکان را تأمین کنم که فشار به بچهها نیاید و این فشار باعث بشود که کارشان را بخوابانند و هیچ رشدی نکنند. پس باید یک حمایتی باشد. غیرمستقیم آن حمایت انجام میشود و الحمدلله همه از لطف خدا است. این آرزوی قلبی من و آقای فیروزی همسر شهیدم است که مکانی را که زحمت کشیدند و ساختند و گذاشتند ما چنین استفادهای از آن ببریم.
به ما بفرمایید که بچهها در این مکان چه فعالیتهایی را انجام میدهند؟
خانم خوشرفتار: کارهای هنری انجام میدهند، تبلیغات میکنند و فیلمبرداری میکنند.
کارهای تبلیغاتی شرکتها را انجام میدهند و کلاسهای مختلفی آنجا برگزار میکنند.
–شما گفتید کار تبلیغاتی، کار شرکتی و کارآموزشی میکند، یعنی از بابت این کارها هیچ درآمدی به دست نمیآورند که بخواهند به شما کمک کنند و هزینه حداقل خودشان را بدهند؟ یا خانوادههایشان در تأمین هزینهها نباید مشارکت داشته باشند؟
خانم خوشرفتار: درآمدشان خیلی محدود است تعدادشان تقریباً هفت، هشت نفر هستند اگر بخواهند درآمدشان را تقسیم کنند فقط میتوانند پول رفتوآمدشان را تأمین کند و پول آنچنانی نیست که زندگیشان را تأمین کند.
تا حالا ما از خانوادهای تقاضا نکردیم. اصلاً فکر این را نکردم که بخواهم از خانوادهای کمک بگیرم. حس میکنم آن خانواده هم مثل بچههای خود من هستند. فرقی نمیکند فشار زندگی بر همه هست، من هم بخواهم این فشار را بیاورم فکر میکنم دیگر بچهها از اینجا هم زده بشوند و بروند.
–آمارهای ما نشان میدهد تعداد بچههایی که به این مکان رفتوآمد میکنند عدد قابلتوجهی است، بهطوریکه شاید در یک مسجد در طول هفته این تعداد نوجوان یا جوان رفتوآمد نکند. این سروصدا و یا ریخت و پاشهایشان شما را اذیت نمیکند؟
خانم خوشرفتار: اصلاً، بلکه لذت هم میبرم وقتی سر صداست. من طبقه پایین هستم و طبقه بالا را کلاً در اختیار بچهها گذاشتم. من احساس آرامش و امنیت میکنم، برعکس اگر یک روز نباشند من اذیت هستم که چرا کسی نیامده و چه شده. خانه من طوری است که از همسایهها فاصله دارد صدا آنچنانی نیست که بخواهد به همسایهها آزار برساند و همسایهها را اذیت کند.
–ما در بررسی متوجه شدیم که شما حتی مکان شخصیتان را که میفرمایید طبقه پایین هست را در اختیار افراد دیگری قرار میدهید و حتی گروههای دیگر از حیاطتان هم استفاده میکنند.
خانم خوشرفتار: مجموعه بالا فقط برای همان بچههاست و پایین برای کارهای دیگر است. اما افرادی هستند مکانی میخواهند برای کارهایی که به مستمندان رسیدگی شود و چند سالی که این کار انجام میشود. یک مکانی میخواهند وسایلی که از مردم جمعآوری میشود آنجا جمع و بعد تقسیم شود و یا آشپزی کنند برای مناسبتهایی که دارند؛ یا برنامههایی که دارند بالاخره یک مکانی میخواهد. افرادی هستند که از عهده یکسری از کارها برمیآیند ولی میگفتند ما حیاط نداریم و گاز نداریم، وقتی در آنجا هست بلااستفاده چرا دیگری استفاده نکند، چه اشکالی دارد که نان هم به دیگری برسد.
- به من بفرمایید که اگر باز هم ملک و امکاناتی داشته باشید با وسعت خیلی بیشتر؟ حتی در شهرهای دیگر باز هم همین کارها را انجام میدهید؟
خانم خوشرفتار: من از خدا خواستم که به من کمک کند، آن چیزی که در ذهنم هست را انجام بدهم. چند سال است با شهرداری دوندگی میکنم یکتکه زمین به حیاط من وصل است که بتوانم مجوزش را بگیرم و ساختوساز کنم تا یک عده دیگر هم بیایند آنجا از آن بهرهبرداری کنند. اگر خدا به من بدهد، حتی زمین بایر یا خانه در هر جایی از ایران که بتوانم از آن استفاده کنم و جوانها بتوانند از آن بهره ببرند صددرصد باز هم این کار را میکنم. در مشهد هم هستم از خدا میخواهم که یکخانه بتوانم بخرم و مردم و زوار بروند و بیایند. اصلاً احتیاج به این نیست که بخواهند هزینه بکنند،
چند سالی است که خدا یکخانه اجارهای به من داده و میگویند که کلید میدهی که دو روز برویم؟ میگویم این کلید، با صاحبخانه هم همینجوری طی میکنم اگر قبول نکند من اصلاً اجاره نمیکنم. میگویم زوار برای امام رضا است و میخواهد بیاید دو روز ازش استفاده بکند و برود.
– بفرمایید که چقدر این مدل کاری که شما پسندید و خدا به شما توفیق داد که انجام بدهید را به دیگران پیشنهاد میدهید؟ بههرحال ما میدانیم مشکلاتی هم وجود دارد و سختیهای خاص خودش را دارد؛ ولی شما پیشنهاد میدهید که این کار را انجام دهند؟
خانم خوشرفتار: من به هیچکسی پیشنهاد نمیدهم حتی نمیگویم به منم کمک کنید. اما خب خودشان میبینند که چهکارهایی دارد انجام میشود وقتی میبینند دنبال این کارها میروند. باید از این دنیا دل کند و وابسته نبود. آدم که وابسته شود همه چیز را برای خودش میخواهد؛ اما وقتی که وابسته نبودی خداوند بهتر از آن را در اختیارت میگذارد. راحت میتوانی از آن بگذری. من کار خاصی نمیکنم و مانند من در ایران زیاد هست، اگر آنها نبودند ایران الان ایران نبود. از جمله شهید سلیمانی کم نبوده و نیست امثال این شهدا منتهی به چشم کسی نمیآید و بعد از شهادتش تازه میفهمیم که چه کسی را داشتیم و از دست دادیم.
=خانم خوش رفتار از هم صحبتی با شما لذت بردیم. امثال شما در این دوره زمانهای که فشارهای اقتصادی و مالی هست، کمپیدا میشوند که به دنبال بهرۀ خودشان نباشند و بگویند ما میخواهیم اموالمان را در راه خدا قرار بدهیم و همهجوره هم حمایت بکنند ما برعکس شما پیشنهاد میدهیم که هر کسی میخواهد آن دنیایش را تضمین کند از دل بزرگ شما الگو بگیرد؛ چون حداقل ما در پژوهشها به این نتیجه رسیدیم که مرکزی که شما در اختیار این چند جوان قرار دادید چه خروجیهای بزرگی در زمینههای مختلف داشته. این خروجی آن دل بزرگ شماست.