ما کمک می‌خواهیم!

دورهمی برای کودکان

محمدمهدی سجادی یکی از اعضای گروه نشان است. کارشان را از اوایل دهه ۹۰ شروع کرده‌اند. همة ما این تجربه را داریم که در مراسم‌ها، محافل و جشن‌های مذهبی شرکت کردیم و در آن جمع از سن‌هایی مختلف حضور داشتند. یکی از دغدغه‌هایی که در این مراسمات و مجالس مطرح است این است که بچه‌ها مزاحم روند برنامه نباشند و کسی باشد که بتواند کنترلشان کند تا سخنران بتواند به سخنرانی‌اش برسد و اگر مخاطب و مدعوی هست بتواند از آن برنامه استفاده بکنند و بچه‌ها مزاحم بزرگ‌ترها نباشند.

محمدمهدی سجادی در این باره می‌گوید:

همیشه این دغدغه را من و دوستانم داشتیم. شاید جرقه‌اش از جشن عید غدیر زده شد. یکی از دوستان، جشنی داشتند با من تماس گرفتند و گفتند اگر برایت امکان‌پذیر هست بیا و برای بچه‌ها برنامه‌ای داشته باش که در خود برنامه نباشد و سروصدایی تولید نکند. من چند تا بازی و محتوا را آماده کردم و بچه‌ها را سرگرمشان کردم و یک‌ساعتی با همدیگر بودیم. این مسئله و دغدغه برای من و دوستانم یک چالش را مطرح کرد و یک جرقه‌ای در ذهنمان زده شد که بنشینیم دور هم و یک برنامه‌ریزی داشته باشیم که برای بچه‌ها بتوانیم یک کار ویژه و مختص خودشان داشته باشیم. تصمیم گرفتیم که بیایم و در همین مناسبت‌ها برای بچه‌ها جشن داشته باشیم. جشن‌های شاخصمان نیمه شعبان، عید غدیر یا مراسم‌های فاطمیه و محرم است. گفتیم در این مناسبت‌ها برای بچه‌ها برنامه داشته باشیم به دوست و آشنا اطلاع دادیم که می‌خواهیم جشنی بگیریم برای میلاد امام رضا علیه‌السلام یا عید غدیر و نیمه شعبان، تعداد ۱۰،۲۰ نفری دوست و آشنا جمع شدند و ما جشنی برایشان گرفتیم و با آن برنامه‌ریزی که داشتیم یک برنامه شاد و مفرحی برایشان اجرا کردیم. خب دیدیم این کار مناسبی است و بچه‌ها راغب به آن هستند. برنامه‌ریزی کردیم که در سال کدام مناسبت‌ها را می‌توانیم برایشان برنامه داشته باشیم و به‌صورت دوره‌ای برای بچه‌ها جشن و مراسم برگزار کنیم. حتی برنامه‌ریزی کردیم که در شهادت‌ها، سوگواری مختص خودشان را داشته باشیم. کم‌کم کارمان پیشرفت کرد و برنامه‌هایمان قوی‌تر شد، در خلال این برنامه‌ها نیازهایی داشتیم مثلاً می‌دیدیم بچه‌ها نیاز به بازی و قصه دارند، ما باید بازی‌ها و وسایل مختلف را تهیه کنیم و راه‌های قصه‌گویی را یاد بگیریم و این شد که رفتیم دوره‌های قصه‌گویی و تربیت کودک را دیدیم در کنارش بازی‌های مختلفی که به نظرمان رسید را خریداری کردیم. در مراسم‌های مختلف توانستیم برنامه‌ها و قالب‌های مختلفی را ارائه بدهیم به بچه‌ها. در برنامه‌ها قصه گفتیم کاردستی درست کردیم، در هر جشن برنامه‌های متفاوت و بازی‌های مختلف داشتیم. مثلاً در یک جشن یک بازی متفاوت داشتیم و در برنامه آینده یک بازی دیگر. این‌ها را کم‌کم به تجربیات و داشته‌هایمان اضافه کردیم از نظر امکانات، به جایی رسیدیم که گفتیم خب الان بچه‌ها مشتاق دور هم بودن بیشتر هستند به یک ثباتی در سنی رسیدند که می‌توانیم برایشان برنامه‌های هفتگی برگزار کنیم.

توان خودمان را سنجیدیم، نیازهای خودمان را تقریباً مرتفع کردیم رفتیم تحقیق کردیم دوره‌های مختلف شرکت کردیم. هر کداممان در بخشی مهارت پیدا کردیم و توانستیم به اینجا برسیم که برای بچه‌های کلاس چهارم یا پنجم برنامه‌های هفتگی برگزار کنیم. در جلسات هفتگی‌مان یک سیر مدون برای خودمان چیدیم. همان بازی‌ها را داشتیم اما گفتیم بیایم و بازی‌هایمان را هدفمند کنیم. برای هر بازی یک محتوا و هدفی استخراج کنیم و صرف بازی‌کردن نباشد. اگر قرار است داستان تعریف کنیم یا قرار است نکته اخلاقی را بگوییم بتوانیم یک بازی در کنارش داشته باشیم که برای بچه‌ها جذاب باشد. اصل محتوای خودمان را گذاشتیم بر قرآن، آن هم به این شکل که بچه‌ها نکات اخلاقی و اعتقادی قرآنی را یاد بگیرند. بعضی از سوره‌ها، داستان و شأن نزولی برای خودشان دارند. بیایم بچه‌ها را با شأن نزول و داستانش آشنا کنیم. یا یک نکته اخلاقی که در آیه نهفته هست را به بچه‌ها یاد بدهیم. بنایمان را بر این نگذاشتیم که بچه‌ها در این دوره‌ای که می‌آیند حفظ قرآن داشته باشند، گرچه در تمرین‌ها و خواندن‌های مداومی که هر هفته پشت‌سرهم داشتند باعث شد سوره‌های کوچک جز سی را بعضی‌هایشان حفظ شوند. اما بنای ما بر حفظ نبود، نکات اخلاقی و داستانی سوره‌ها را برای بچه‌ها می‌گفتیم.

 گاهی اوقات هم به خود سوره تأکید می‌کردیم و حتی روان خواندنش را کار می‌کردیم. یکی از بخش‌های محتوایی‌مان را قرآن گذاشتیم. یکی دیگر از بخش‌های دیگر، آشنایی بچه‌ها با سیره پیامبران و اهل‌بیت است که بچه‌ها با ائمه خودشان و حتی پیامبران قبل از اسلام آشنا باشند. با سیره اخلاقی رفتاری و اعتقادی ائمه و معصومین و بزرگان جسته‌وگریخته آشنا باشند و سومین محور محتوایی که برای بچه‌ها در نظر گرفتیم آشنایی و ایجاد محبت بچه‌ها با امام‌زمان است. یکی از کارهایی که انجام دادیم روال و معمول جامعه ما شده است خواندن زیارت عصر جمعه هست السَّلامُ عَلَیْکَ یَا حُجَّةَ اللّهِ فِی أَرْضِهِ،  این دعا سرود اول جلسه‌مان است و مداوم بچه‌ها می‌خوانند و تکرارش می‌کنند و هم به‌صورت اختصاصی در مورد امام زمان گفتگو می کنیم که محبت ایشان در دل بچه ها باشد.

من تجربیاتی داشتم دوستان دیگر هم یک تجربه داشتند، هر کدام از ما با تعدادی از این بچه‌ها جلسات مداوم هفتگی را داشتیم. اولش با دوستان و آشنایانمان شروع کردیم، بین آن‌ها تبلیغ کردیم و بچه‌ها آمدند و وارد جلسات هفتگی شدند. بعد از آن ثباتی که عرض کردم اتفاق افتاد تا آنجایی که در توانمان بود بچه‌ها را با این سه محور پیش بردیم. کم‌کم برنامه‌هایمان گسترش پیدا کرد از دوستان و آشنایان خودمان فراتر رفتیم دوستان و آشناهایی که اقوام ما معرفی کردند هم آمدند و در برنامه‌های ما شرکت کردند، جشن‌های دوره‌ای گرفته شد و جلسات هفتگی برایشان برگزار کردیم. تا آنجایی که در توانمان بود توانستیم این چرخه را ادامه بدهیم.

 جالب است که در همان تجربه اولی که عرض کردم خدمتتان، یکی از اقواممان حضور داشت که ما با همدیگر بازی می‌کردیم در حال حاضر بعد از گذشت چند سال خودش دارد یکی از این جلسات هفتگی را اداره می‌کند، با بچه‌ها هر هفته می‌رود و می‌آید و محتواهای مختلف را به آنها ارائه می‌دهد و این چرخه و گردش اتفاق می‌افتد یک سازندگی بین خود بچه‌ها اتفاق افتاده است. با آن اشتیاق و علاقه‌ای که داشتند وارد این جلسات هفتگی شدند لذت بردند و خودشان هم الان مشتاق شدند که بیایند یاد بگیرند و به دیگران هم یاد بدهند. این گوشه‌ای از کار ما که حالا شاید بگویم موفقیتی در آن بوده و تمام این موفقیت‌ها را اصلش را و تمام لحظه لحظه‌اش را مدیون لطف خدا و خود اهل‌بیت هستیم که این دغدغه ما را اجابت کردند و به ما اجازه دادند که بتوانیم این پیشرفت را داشته باشیم و با بچه‌ها یک فعالیت مداوم و دوره‌ای داشته باشیم.

این تجربه متعلق به طرح «مرکز مشاوره امام رضا (ع)» با 2 تجربه ثبت‌شده می‌باشد.

مجری طرح:

تصویر محمدمهدی سجادی

محمدمهدی سجادی

https://mtedad.org/?p=7164

تجربه‌های مشابه:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سبد خرید

No products in the cart.

Return To Shop
ورود به سایت