خلاصه شرح فعالیت:
– ما نخواستیم در تهران بمانیم زیرا زندگی در تهران سخت است و شاید به خاطر این است که مجبور نبودیم در تهران زندگی کنیم و چون مجبور نبودیم خواستیم که متفاوتتر زندگی کنیم و به جایی برویم که زندگی همانقدر سخت باشد که ارزشش را دارد.
– تا قبل از اینه به دانشگاه بروم در یزد درس خواندم و به تهران رفتم و لیسانس و ارشد را در دانشگاه خواندم و به اینجا آمدیم و با همسرم یک خانه بومگرد و پدر بزرگی را ایجاد کردیم و در اینجا هم زندگی میکنیم و هم مهمان برایمان میآید و با مهمانها خوش میگذرانیم.
– آن زمان فکر میکردم چون مملکت ما خیلی پتانسیل گردشگری دارد ولی هیچکس بهش علاقه نشان نمیدهد و وقت نمیگذارد و همه دوست دارند مهندس شوند، من گفتم گردشگری بخوانم تا مفید باشم. با مقوله بومگردی آشنا شدم و به چند تا بومگرد سفر کردم و بیشتر علاقهمند شدیم و تصمیم گرفتیم این کار را امتحان کنیم.
– مهاجرت معکوس کردیم و از این اتفاق خوشحال هستم و ذهنم در این شهر راحتتر ده است.
– ما در خانهمان خیلی فعالیتهای مختلفی را طراحی کردیم و البته برخی هم ایده خودشان بوده و ما فقط جامعه عمل پوشاندیم. مثلاً در اینجا خیلی میشود بازیهای روی میزی کرد مثل پینگپونگ بازی، فوتبال دستی و .. . میله زورخانهای داریم، برای مهمانها برای گشتن در کوچه باغها دوچرخه داریم. میتوانند در انارچینی و در کارهای باغ کمک کنند. کارهایی چون یادگاری گذاشتن در دیوارمان و یا سر زدن به آرتیتی. آر تیتی یک دیوار خالی از خانهمان است که نمایشگاه هنری موقت است و هرکدام از دوستان هنرمند میتواند یک مجموعهای از عکس نقاشی و یا شبیه به آن را برای دو ماه در آن دیوار بگذارد و مهمانها ببینند و بخرند.
– خانه ما نه تا اتاق دارد و ظرفیتش 20 تا 25 نفر است و سعی کردیم همانطوری که خانه بوده مرمتش کنیم.
– من در اینجا برای مهمانهای ایرانی و خارجی تور آشپزی برگزار میکنم و یک غذاهایی که خیلی خاص است همراه هم با هم درست میکنیم و کلی هم بهمان خوش میگذرد و در آخر کار با هم غذا میخوریم.
– ما قبل از اینکه کرونا شود اینجا 7 نفر به طور مستقیم کار میکردیم و برای محله و شهر رونقی بودیم. اتفاقی که ما باعث شدیم در این شهر اتفاق بیوفتد این است که تفت هم به خارجیها هم ایرانیها بیشتر شناخته شود و ما خیلی خوشحال هستیم که توانستیم به شهرمان کمک کنیم.