راوی:
بنده سمیه باج هستم، هنرآموز رشته مدیریت خانواده در هنرستان مهدیه شهرستان بهبهان، استان خوزستان.
نام مجموعه:
هنرستان مهدیه بهبهان و کارگاه تولید نانهای حجیم مغزدار
استان:
خوزستان (بهبهان)
بیوگرافی:
کار خود را از هنرستان شروع کردم. در کنار تدریس، کارگاهی تأسیس کردم تا هنرجوها بعد از فارغالتحصیلی بتوانند مهارتآموزی کرده و وارد بازار کار شوند. تولید را از یک فر خانگی و با فقط بیست عدد پیراشکی در روز آغاز کردم. این مسیر با تلاش و پشتکار، همراه با حمایت خانوادهام، از جمله مادرم، خواهرم و همسرم، بهمرور رشد پیدا کرد.
کادر اصلی:
در کارگاه، هنرجویان فارغالتحصیل هنرستان مشغول به کار میشوند. برخی از آنها در بخش تولید فعالیت میکنند و برخی دیگر، از جمله پسران هنرستانهای بهبهان که وسیله نقلیه داشتند، در نقش پیک موتوری محصولات را پخش میکردند. در کنار پخش، به آنها آموزش بازاریابی نیز داده میشد تا بتوانند فروشگاهها و بازارهای جدیدی برای محصولات پیدا کنند. خانوادهام نیز در مواقعی که نیاز بود، در خانه یا کارگاه همراهی میکردند.
شروع فعالیت:
شروع کار من بهصورت مستقل با تولید محدود در خانه و با یک فر گاز خانگی بود. اما به مرور و با فکر، تلاش و پشتکار، کارگاه شکل گرفت و هنرجویان نیز به آن پیوستند.
فعالیتها:
طرحی که داشتم ویژگی خاصی داشت. نیروهایی که در کارگاه استفاده میشوند عمدتاً از هنرجویان فارغالتحصیل خود هنرستان ما هستند. آنها بعد از پایان تحصیل، در صورت تمایل، وارد کارگاه میشوند و دوره مهارتآموزی میگذرانند. نیروی کار ساده، به نیروی ماهر تبدیل میشود و در صورت تمایل، پس از کسب مهارت، میتوانند کسبوکار مستقل خود را راهاندازی کنند. برخی از هنرجویان که در ابتدا با ما شروع کردند، اکنون کسبوکار خودشان را دارند. محیط کارگاه به گونهای طراحی شده که ترکیبی از آموزش، تولید، بازاریابی و ارتقاء مهارت در آن جریان دارد. حتی در طراحی و تولید محصولات نیز نوآوری داشتیم؛ مثلاً پیراشکیای تولید کردیم که ظاهر آن شبیه نان سیمیت است ولی سرخشده نیست، بلکه در تنور پخته میشود و محتوای متفاوتی دارد. این ترکیب از ویژگیهای چند محصول مختلف منجر به خلق محصولی جدید و خاص شد. در مواردی هم پیشنهاد شد که برخی شیرینیهای سنتی مختص بهبهان که تولید آن توسط سالمندان متوقف شده، به کمک من احیا شود.
چالشها:
توسعه تدریجی تولید، آموزش نیروها، و پیگیری مداوم هنرجویان در خارج از فضای مدرسه، نیازمند صرف انرژی، منابع و پشتکار فراوان بوده است.
بازخوردها:
استقبال خانوادهها بسیار خوب بود. از همان ابتدا، خانوادهها به من اعتماد داشتند و وقتی میدیدند بچههایشان در محیطی امن، آموزشی و حرفهای فعالیت میکنند، آرامش خاطر داشتند. حتی در مواردی که ساعات کار طولانی میشد، اجازه نمیدادم بچهها خودشان رفتوآمد کنند و شخصاً با خودروی خودم آنها را میبردم یا میآوردم. نمونههای قابل توجهی از تاثیر این فضا در زندگی هنرجویان وجود دارد؛ ازجمله دانشآموزی با مشکلات روحی و جسمی که با توصیه پزشکش وارد کارگاه شد تا مشغول بودن باعث بهبود وضعیت داروییاش شود. او با ناامیدی شدید وارد شد، اما با کار، توانست انگیزه و انرژی پیدا کند و حالا نیروی فعالی است. همچنین یکی دیگر از فارغالتحصیلان که پس از مدتی افسردگی در خانه، وارد کارگاه شد و پس از چند ماه، بهقدری توانمند شد که اکنون خودش در خانه کارگاه شخصی دارد و حال روحیاش نیز بهبود یافته است.
موفقیتها:
در زمینه سناریونویسی موفق به کسب رتبه در سطح کشوری شدم. در بخش تولید نیز نان حجیم مغزدار را با روشی نوآورانه تولید کردیم که نهتنها ترکیب چند محصول در ظاهر و محتوا بود، بلکه به برند خاص خود ما تبدیل شده است. همچنین، هنرجویانی که با ما کار را شروع کردند، پس از مدتی توانستند به استقلال شغلی برسند. نکته مهمتر آن است که از سال ۸۹ تدریس کتاب کارآفرینی را صرفاً بهعنوان آموزش درسی ندیدم، بلکه با آن زندگی کردم. در کلاسها بچهها را به فکر کردن، خلاقیت و ترکیب ایدهها تشویق میکردم. هنوز هم با بسیاری از فارغالتحصیلانم در ارتباط هستم و مسیر حرفهایشان را دنبال میکنم. باور دارم اگر هنرجویان ما وارد بازار کار شوند، اقتصاد کشور نیز رشد خواهد کرد، چون اینها واقعاً توانمندند، فقط باید فرصت پیدا کنند.