راوی: خانم سکینهسادات موسوی
مجموعه: هیئت نورالزهرا
استان: بوشهر (گناوه)
بیوگرافی:
بنده متولد سال ۱۳۵۶ هستم، مدرس بوده و سطح دو حوزه علمیه را دارم.
کادر اصلی:
با بخشها و مؤسسات مختلفی همکاری دارم.
شروع فعالیت:
تقریباً از ۱۶ سالگی تا به الان در کار فرهنگی فعال بودهام.
فعالیتها:
بنده از ۱۶ سالگی کار تبلیغ، مربیگری مهد و آموزش قرآن را آغاز کردم. در گناوه فعالیتهای خودم را داشتم و با مهدکودکها همکاری میکردم. سخنرانی و مداحی نیز انجام میدادم. تا پنج سال پیش که به یک روستا نقل مکان کردم و فعالیتهایم را در آنجا متمرکز نمودم. در روستا، هیئت نورالزهرا را تأسیس کردم. از طریق طرح مبلغ امین وارد مدرسه شدم و کار فرهنگی را با کودکان و نوجوانان آغاز کردم.
مجالس مذهبی و ملی را در روستا برگزار میکنم. علاوه بر برنامههای روستا، با هیئتهای مختلفی در سطح شهر و روستاهای اطراف نیز همکاری دارم و هر جا دعوت شوم، حضور پیدا میکنم.
در کار با نوجوانان، کافهگفتوگو برگزار میکنیم. همچنین با هیئت نوجوان خیمهالعباس بهعنوان مربی همکاری دارم. در برنامههای اعتکاف نیز بهعنوان سخنران و خادم شرکت میکنم.
همچنین در برنامههای فرهنگی حوزه علمیه همکاری میکنم. یکی از فعالیتها برگزاری جشن تکلیف در حوزه علمیه است؛ به این صورت که یک ماه مدارس را دعوت میکنیم و گروهی ۲۰ نفره هستیم که جشن تکلیف را برای دانشآموزان برگزار میکنیم. این برنامه شامل مراسمهای ورودی، نمایشهای عروسکی، نمایش مادربزرگ و دخترها و سایر نمایشهاست. دو سال است که مسئولیت این گروه به عهده بنده میباشد.
برنامههایی در زمینه عفاف و حجاب برگزار میکنیم. همچنین در ایام نوروز با شهرداری همکاری داشتیم و در کنار ساحل، غرفههایی برگزار کردیم؛ شامل کافهگفتوگو، غرفه کودک و غرفه قرآن. بنده مسئول غرفه کافهگفتوگو و پردهخوانی غرفه کودک بودم. پردهخوانی برای سازمان تبلیغات بود. پردهها را تهیه کردند و در اختیار ما قرار دادند که شامل ۶ داستان بر اساس آیات و روایات بود و بسیار مورد استقبال قرار گرفت.
در هر جای شهر که کار فرهنگی داشته باشند و نیاز به کمک باشد، بنده در خدمتشان هستم.
چالشها:
بحث کار فرهنگی در روستا واقعاً بعضی اوقات چنان سخت میشود که با خودم میگویم خسته شدم و دیگر نتیجهای نمیگیرم. اما باز روزنههای امیدی دیدهام و ادامه دادهام.
بعضی اوقات کارهایی داریم که یک سال یا یک ماه زمان میبرد و تنها نتیجه آن را در یک نفر میبینیم.
موفقیتها:
در برنامههایی که در کافهگفتوگو داشتیم، اتفاقات جذاب و جالبی رخ میداد. مثلاً دو دختر برای زیارت شهدای گمنام آمده بودند، اما حجاب مناسبی نداشتند و چفیهها را مانند مهسا امینی به سرشان بسته بودند. با آنها صحبت کردیم و پای صحبتهایشان نشستیم. هدیهای به آنها دادیم؛ دستمال اشک امام حسین (ع) که باعث شد منقلب شوند و همانجا چفیهها را باز کردند و بهدرستی بستند.
امسال خانمها و دخترهایی میآمدند که از نظر پوشش حجاب مناسبی نداشتند، اما وقتی میدیدند نماز جماعت برگزار شده، از ما درخواست چادر میکردند تا در نماز جماعت شرکت کنند.
سخن پایانی:
کار فرهنگی، جدا از آن برنامهریزی و فکر خوبی که باید پشتش باشد، نیاز به مقداری هزینه هم دارد. متأسفانه مسئولین فقط از کار فرهنگیای حمایت میکنند که به نتیجه رسیده باشد و بتوان گزارش کاری از آن ارائه داد. اما وقتی فعالیتی نوپاست، هیچگونه حمایت مالی از طرف هیچ مسئولی نمیشود.
الان خودم تلاش میکنم یکسری کارهایی انجام دهم تا هزینهای به دست آورم و آن را برای کار فرهنگی خرج کنم. واقعاً برای کار فرهنگی نیاز به هزینه داریم. دشمن با همین هزینههایش است که اینقدر موفق عمل میکند.
اما ما فعالان مذهبی در عرصه فرهنگی همیشه به مشکل برمیخوریم و همین باعث میشود در کار فرهنگی مقداری ضعیف عمل کنیم.