راوی: خانم مرجانه ادیب آزاد
نام مجموعه: ریحانه النبی
استان: خراسان رضوی (مشهد)
بیوگرافی:
سن: متولد 1350، شغل: خانهدار و مربی پرورشی دبستان، تحصیلات: حوزوی سطح دو
حوزه فعالیت:
مجموعه، در ساختمان نهضت سوادآموزی که بنیاد مهدویت هم در آنجا، میباشد و آدرس آن بلوار مدرس است، دایر میباشد.
کادر اصلی:
حدود ۳۰ نفر.
شروع فعالیت:
سال 1395
موضوع فعالیت:
من حدودا از سال ۸۳ وارد بسیج مردمی شدم و از طریق همان بسیج برنامههایی را برای ما مشخص کردند، که ورود پیدا کنیم، بعد از یکی دو سال بهعنوان مربی یا سرمربی به خود بسیج معرفی شدم، که در خدمت خواهران سرگروه بودیم. بعد از مدتی به مجموعهای به نام ریحانه النبی معرفی شدم و از طریق این مجموعه وارد آموزشوپرورش و سپس وارد مدارس شدم. یکچیزی شبیه به مربی پرورشی که ما بحثهای اعتقادی، اخلاقی و احکام را با دانشآموزان کار میکنیم و از کلاس سوم تا ششم است.
غیر از این ما دلمان میخواست هرکاری که در کار جهاد از دستمان برمیآمد را انجام دهیم، در بحث امربهمعروف هم ورود پیدا کردم و کارهایی را که بخواهد در بحثهای گشت باشد را انجام میدهم. همچنین بهعنوان کنشگر جمعیت هم پیگیری کردم و مطالعاتی داشتم و جلسات و کلاسهایی نیز رفتم و تحت آموزش قرار گرفتم و بهعنوان مبلغ کنشگر جوانی جمعیت هم با عزیزان همکاری میکنم. خادم آقا علی ابن موسیالرضا هم هستم.
در بحث آموزش من در منطقهای کار میکنم که بهعنوان منطقه برخوردار مشهد هست، بلوار فرامرز عباسی یکی از مدارس دولتی هیئتامنایی که چندسال است در آنجا هستم و سالهای قبل نیز در مدارس دیگری بودم که آنجا منطقهاش به همین صورت بود. واقعاً نیاز جو آن جامعه است که یکسری مسائل احکام، اعتقادی و اخلاقی را با بچهها کار شود. بنده در بنیاد کتابخوانی کرامت آستان قدس هم هستم.
ایدهها:
محتواهایی را که به ما میدادند برای بچهها توصیف کنیم، آنها را بهصورت نمایش درمیآوردیم، یا مسئولیتها را در بین بچهها تقسیم میکردیم و خود بچهها این کار را انجام میدادند.
یکی از دغدغههای رهبری آشنایی با کتاب بوده است و ما سعی کردیم در دورهی ابتدایی که خودمان خدمت میکنیم ساعتی را به بحث در مورد آشنایی بچه ها با کتاب داشته باشیم، کتابهایی که خیلی اثر گذار و خوب هستند. قبل از آن خودمان حتماً این کتابها را رصد میکنیم و بعد به بچهها معرفی میکنیم.
بعد در بحث کتابخوانی، برای اینکه بچهها جذب شوند، سعی میکنیم خلاقیتهایی را داشته باشیم که بچهها علاقهمند شوند، مثلاً در طول یک ماه ممکن است که دو تا سه تا کتاب معرفی کنیم. خوانش کتاب داریم، بهصورت تندخوانی کتاب داریم، به این صورت که خود بچهها پایان کتاب را حدس بزنند، یعنی اینکه ما کتاب را برایشان تا نصفه مطرح میکنیم بعد خودشان پایان کتاب را میبندند و این باعث خلاقیت و پیگیری ذهنشان میشود. در کنار این فعالیتها هدایا و جوایزی هم میدهیم تا بچهها علاقهمند شوند.
یک بحث هم کنشگری جمعیت است، چون منطقهای که من هستم، منطقهای است که موقعیت اقتصادیشان متوسط رو به بالای جامعه هستند، بیشتر بر روی اقناع ذهنی آنها کار میکنیم و گرههای ذهنی که در بحث فرزندآوری برایشان ایجاد شده روی آن کار میکنیم؛ مباحثی را مطرح میکنیم که بتوانیم انشاءالله یک زمینهای را ایجاد کنیم برای خانوادههایی که توانمند هستند و ازنظر مالی مشکلی ندارند ولی بخاطر تبلیغات گذشته علاقهای به فرزندآوری ندارند. ما به پایگاههای بسیج و مساجد میرویم و یا حتی روزهایی شده که مثلاً 4،5 نفر بیشتر نبودند ولی من باز سعی کردم صحبت را شروع کنم و یکسری از مسائل را مطرح کنم. احساس خودمان این است در آن چیزی که در توانمان بوده است موفق بودیم.
من یک گروه در ایتا به نام مادرانه دارم، این گروه ابتدا از ۵۰ نفر تشکیل شده و الآن 300 نفر در گروه هستند و مطالبی که در آن میگذارم بحث فرزندآوری و جوانی جمعیت و بخش تربیت فرزند و تحکیم خانواده است. اینها را در گروه میگذارم و تبادل فردی ایجاد میکنم برای افرادی که در گروه هستند تا با ما همراه شوند و یکسری از مطالبی که ارزنده و کمککننده در بحث خانواده است به اینها برسانم.
چالشها:
در بحث آموزش ما مقداری تغایر را داریم، یعنی شکل جامعه
بهویژه در سالهای اغتشاشات سال 1401 در برخورد با بچهها بسیار به مشکل خوردیم. بالاخره اصلاً جو جامعه تغییر کرده بود و ما سعی کردیم که کنار نکشیم و عقب نیاییم تا بتوانیم چالشهای ذهنی بچهها را رفع کنیم و آن چیزهایی که برایشان پیش آمده بود با بحث جهاد تبیین حل کنیم.
با این عنوان ما وارد مدارس میشدیم و راوی آن دستاوردهای انقلاب و ارزشگذاریهایی که باید الآن بزرگ میشد و بچهها برایش ارزش قائل میشدند. مخصوصاً که من در یک منطقه برخوردار هستم و در پایه پنجم و ششم بچهها علاقهمند به مهاجرت هستند. ما این مطالب را مطرح میکردیم و جایگاه ارزشی کشورمان را به بچهها نشان میدادیم. از هر کتاب، مقاله و مطلبی که به دستمان میرسید که ارزشمند بود و میتوانست جایگاه کشورمان را نشان دهد در کلاسها و بین دانشآموزان مطرح میکردیم. حتی بهصورت بروشور آماده کردیم و در ایام مدارس به بچهها میدادیم که مطالعه کنند.
بازخوردها:
بازخورد مثبت به لطف خدا همینکه احساس میکردیم داریم آگاهیهایی به بچهها میدهیم که بچهها هویت گمشده خودشان را پیدا میکردند و احساس میکردند اگر ایرانی هستند این چیزهایی که در رسانهها میگویند و زیر پایشان را خالی میکنند و برایشان ارزش قائل نیستند و بهعنوان جهانسومی میدانند، ما سعی میکردیم که اینها را برایشان جابهجا کنیم و همان ارزشمندی را برایشان مشخص کنیم و برایشان خیلی جذاب بود.
البته هنوز هم باز جای کار دارد و باید تلاش بیشتر و بالاتری در این زمینهها انجام شود و کار خیلی ضعیف و عقب است. با همکاری بقیه عزیزان مخصوصاً مسئولین پایکار اگر بیایند خیلی به این جریان کمک میکند.
موفقیتها:
در بحث جمعیت من حقیقتاً وقتی وارد جمعی میشوم و صحبت میکنم خیلی مورد هجمه قرار میگیرم. در ابتدا همه همین حالت را دارند، بحث تربیت، کمبودها، اقتصاد و … است، اما زمانی که بحث را باز میکنیم و مطرح میکنیم که نیاز کشور ما است و در آینده چقدر به مشکل میخوریم اگر به بحران بخوریم، نتیجه چه میشود، همین کافی است و برای خیلیها مسئله قابلقبول میشود. این افراد در این حد نمیدانستند که در این موضوع در آینده وارد بحران خواهیم شد و به مشکل بخوریم؛ زمانی که مسئله را باز میکنیم تازه متوجه میشوند.
در بحث فرزندآوری هم ما به لطف خدا در مراسمات و برنامههایی که داریم از خانوادههای سه فرزند به بالا تقدیر کردیم و دستمان در این زمینه خیلی باز بوده است.
البته یکسری از قولهایی که از طرف دولت داده میشود، تحت عنوان وام و خودرو و یا بحث زمین کمککنندهی ما در ترغیب خانوادهها بود. ولی چون بعضی جاها کارشکنی شده و آنطور که باید کارها انجام نمیشود یک مقدار کار ما را سخت کرده است. درصورتیکه بنده اصلاً قائل به این نیستم که ما به خاطر این مسائل صاحب فرزند شویم، ولی بهعنوان یکی از اهرمهایی است که توانسته به ما کمک کند و الآن احساس میکنیم یک مقدار جایش خالی است. اگر مثل همان اوایل که مطرح شد مثلاً در دوره آقای رئیسی، خیلی دستمان پرتر بود برای اینکه این مباحث را مطرح کنیم، چون میرفتند و نتیجهاش را هم میدیدند.
گروه امربهمعروف:
در این بحث جزو گروه طلایهداران هستم و ما مدیر مثلاً یک ناحیهای هستیم و در بسیج سعی میکنیم با خواهران هماهنگی کنیم. در محلهای که هستیم یک گشتی را داشته باشیم و در ماه دو یا سه بار، یک پارک خطی داریم که یک فضای خیلی مناسبی است که خانوادهها میآیند و ازآنجا استفاده میکنند؛ چون جای خیلی خوبی است با یکسری هنجارشکنیها مواجه میشویم و نیاز است که صحنه را خالی نکنیم و باشیم و تذکر دهیم.