راوی: خانم معصومه خورشیدی
نام مجموعه: شرکت تعاونی مهرسان بافت زاگرس
استان: چهارمحال بختیاری (شهرکرد)
بیوگرافی:
سن: ۴۲ سال، شغل: مدیرعامل شرکت تعاونی، تحصیلات: دیپلم
محدوده فعالیت:
کارگاه متمرکز در خیابان تختی است، شهرکرد خیابان تختی روبهروی کوچه 14
غیرمتمرکز هم در کل استان فعالیت داریم.
کادر اصلی:
من کارگاه متمرکزم حولوحوش تقریباً سی نفر زنان شامل سرپرست خانوار و زنان زندانی اشتغال به کار هستند.
شروع فعالیت:
16-17 سال
موضوع فعالیت:
فرش و صنایعدستی (بافتهای داری)
فعالیتها:
بنده آموزشگاه آزاد فنی و حرفهای دارم، مرکز مشاوره و کارآفرینی در استان چهارمحال و بختیاری دارم و تنها کسی هستم که مرکز مشاوره و کارآفرینی دارم.
تقریباً ۷۰ نیرو دارم که اغلب زنان سرپرست خانوار و زنان زندانی اشتغال به کار هستند و در حوزه صنایع دستی دارم کار میکنم.
بنده بهصورت متمرکز و غیرمتمرکز فعالیت میکنم. من 70 نیرویی که دارم تقریباً یک تعدادی بهصورت متمرکز در مرکز و بقیه بهصورت غیرمتمرکز در استان هستند، یعنی دورترین روستاها را میروم و آموزش رایگان داده و در حوزهی دستبافتها مشغول به کار میکنم.
آموزشهای من شامل فرش، تابلو فرش، گیوهبافی، گبهبافی میشود و اینها را بهصورت رایگان آموزش داده و مواد مصالح در اختیارشان قرار میدهم و بهصورت دستمزد و یا شراکتی باهم شروع به کار میکنیم. تقریباً میشود گفت 16-17 سال است در این حوزه فعالیت دارم.
نحوه کار و همکاری:
کاری که انجام میدهم، اغلب بهصورت دستمزدی و یا شراکتی است و کارگاه را بهصورت یک خانهی امنی برای خانمها درست کردم؛ از دوستانی که در اطرافم هستند کمک میگیرم برای مشاوره خانمهایی که گرفتاری و مشکلی دارند، بهصورت مشاورههای رایگان به آنها مشاوره میدهند. همچنین سعی کردهام دختران جوان را به این سمت بیاورم و به آنها بهصورت رایگان آموزش دهم و مسئولشان کنم. مثلاً یکی از بچههایم که کوچکترین عضو کارگاه نیز محسوب میشود یک دختر دانشجویی است و همزمان دارد بهترین فرش را در کارگاه من میبافد. من یکی از بچههایی که بزرگشده بهزیستی است و عمهاش بزرگش میکند و یک شرایط خاص دارد، روز اولی که آمده بود بسیار مشکل داشت، من رفتم و آمدم مشاوره برایش گرفتم، روانشناس و روانپزشک آوردم و الآن بهترین استادکار فرش است و با شوقوذوق در این کارگاه در کنار هم فعالیت میکنیم.
تلاش کردم یک زنجیره فرشی را در استان چهارمحال به وجود بیاورم و یک تیم درست کردیم از چلهکش، کسی که دستگاه فرش را جوش میدهد و از پرداختکار. من الآن تنها فردی هستم که در استان چهارمحال و بختیاری فرش را بهصورت سهبعدی پرداخت میکنم. در استان ما چنین چیزی وجود ندارد و بندگان خدا مجبور هستند فرشها را به استان اصفهان یا تبریز بفرستند ولی الآن خودم با شاگردی که پیش استاد دره تبریزی در مشهد انجام دادم، این را یاد گرفتم و این کار را الآن در استان انجام میدهم.
افرادی که از قشر ضعیف جامعه هستند من سعی میکنم با ارتباطاتی که دارم و تلاشی که میکنم برایشان تسهیلات بگیرم و هدفم از این کار این است که از هر خانم بتوانم یک کارآفرین ایجاد کنم.
من اعتقادم این است که بتوانم بچهها را کمک کنم، بالاخره از یک کلاس آموزشی که به دورترین روستا میروم از سی نفر بتوانم پنج نفر زن کارآفرین به وجود بیاورم که بعد از ما کار به دست این خانمها بیفتد و اینها بتوانند بهصورت مستقل کار کنند. و تا الآن به این هدفی که داشتم رسیدم و همین خستگی کار را از تنم بیرون میآورد.
فرشهای چهارمحال بهعنوان فرشهای بختیاری شناخته میشوند و اینها تمام پشم هستند که بافته میشوند و من یکی دو سال است تلاش کردم که این فرش را بهروزرسانی کنم و در برخی از فرشها هم ابریشم را به کار میبرم.
به امیدخدا اولین فرشم که پایین بیاید از آن رونمایی میکنم. هدفم از این کار این است که بافت سنتی را بیاورم به سمت اینکه بهروزرسانی کنیم و ایدههای جدیدی داشته باشیم که در فروشش بتوانیم حداقل نتیجه بهتری داشته باشیم.
موفقیتها:
من میخواهم زندگینامهام را بهصورت کتاب بنویسم زیرا من آموزشهایم را از پارکها شروع کردم. با یک سرمایه تقریباً 500_600 هزارتومانی شروع کردم و در پارکها آموزش میدادم و خانمها را به این کار تشویق میکردم و کمکم به لطف خدا همسر خوبی کنارم قرار گرفت و ایشان کمک کردند که من شرکت تعاونی را تأسیس کنم. شاید از روزی که من یکجایی را اجاره کردم بعید میدانستم بتوانم اجاره آنجا را بدهم. ولی خدا کمک کرد خودم تلاش کردم و وقتی پلههای موفقیت را یکییکی بالا آمدم دیدم میتوانم بیشتر از این کار کنم.
- بهترین موفقیتم در سال 1400 در دیدار با آقا بود که من بهواسطه کارم با ایشان دیدار داشتم. یعنی من یک تابلوفرشی را که زمینهاش گلیم بود و حاشیهاش فرش بود و یک بیت شعر بود را بافتم و به ایشان تقدیم کردم.
چالشها:
ما کارآفرینها چالشهای زیادی داریم بهویژه ما خانمها، زیرا ما خانمها اولین و مهمترین وظیفهمان همسر و مادر خوب بودن است، بعد باید به حوزه اشتغال و درآمد بیاییم و کمک کنیم.
من همیشه سعی کردهام آن دو وظیفه اصلی را به نحو احسنت انجام دهم و چالشهای زیادی را هم در مسیرم داشتم و دارم.
- همینکه مسئولین استان ما یک مقدار کملطف هستند نسبت به کسانی که دارند بهصورت عینی کار میکنند. یعنی منِ خانم خورشیدی که از هفت صبح تا هفت شب در کارگاه هستم و دارم کار میکنم و همه میبینند چه فعالیتهایی را دارم انجام میدهم ولی متأسفانه سمت ارگانهای دولتی میرویم یک سنگهایی جلوی پایت میاندازند که تمام مشکلات را دو برابر میکند. مجبور میشوی برگردی و دوباره فعالیت را محدود کنی.
بانک مرکزی گفته هر انسان در کشور ایران میتواند با کد ملیاش یکبار تسهیلات بگیرد، باید برای منِ کارآفرین استثناء قائل میشدند و من الآن نیاز به تسهیلات دارم که کارم را گسترش دهم. این سنگ جلوی پایم است و باید متأسفانه یک مقدار کارم را جمعتر کنم و به عقب برگردم.