راوی: خانم هدی عرب
نام مجموعه: همکاری با مدرسه دانشجویی قرآن عترت دانشگاه تهران
استان: کرمان (جیرفت)
بیوگرافی:
سن: 38 سال، شغل: خانهدار و مربی قرآنی، تحصیلات: کارشناسی کشاورزی
محدوده فعالیت:
مرکز جیرفت
موضوع فعالیت:
فهم و تدبر در قرآن
کادر اصلی:
فعالیت بنده بهصورت انفرادی است منتهی افراد دیگری هستند که از جاهای مختلف و قشرهای مختلف با بنده هستند.
4 نفر هستیم.
شروع فعالیت:
در حوزه فهم قرآن از تابستان، اما از قبل نیز رویدادی و موردی با جاهای دیگر همکاری داشتم.
سال 1400-1401
فعالیتها:
ما به ترتیب گروههای سنی کار میکنیم، پیش از دبستانمان انس با قرآن است، دوره دبستان فهم قرآن، دوره دبیرستان تفکر قرآن و برای بزرگسالان تدبر در قرآن است که محور همه فعالیتها را که مربیها انجام میدهند و بعد به نوجوانها میسپارند، تدبر در قرآن است.
به این شکل است که در ترمها و سطوح مختلفی از مقدمات تفکر، مقدمات تدبر و بعد کلمه و تا سطوح بالاتر سورههای قرآن را واژه به واژه از تفسیر المیزان و کتاب لغتهایی که در تدبر انسانها کمک میکنند، روندش را پیش میرویم. بعد بهتبع این آموزشها عملیاتهایی نیز داریم.
من برای طراحی عملیات و اجرایش تازه آخر این ماه یعنی 25 تا 27 دیماه قرار است دوره آموزشی ببینم و اینگونه نیست که بگویم من الآن این را کامل و با توضیحات توضیح میدهم.
چیزی که من از صحبتها و تجربیات اساتیدم گرفتم این بود که در هر رده سنی با توجه به آن توانی که مخاطب دارد و نیازی که دارد این فعالیتها را خودشان رقم میزنند؛ یعنی برای شکوفا شدن توانهای این افراد است. مثلاً در کلاس فهم قرآن دبستان ما تدبر سوره حمد را داریم که در دوره رویداد نقشینه تابستانمان همین خروجی را از ما خواسته بود که اینجا کودک ما هر نیکویی، هر زیبایی را که میبیند از قدرت خدا ببیند و در قالب یک خبرگزاری قرآن بیاید و گزارش دهد. برای مثال هر حسن و نیکویی را که میبیند بگوید، مثلاً الحمدالله آسفالت محلهمان نو شده است، به الحمدالله اینجا چقدر تمیز است. به عبارتی این مجموعه پای عمل قرآنی افراد ایستاده است وخیلی ذرهذره به فراخور سن آدمها این فعالیتهایی است که از دل خودشان میجوشد و مربی بهعنوان یک حامی در کنارشان باشد را خودشان رقم میزنند. و فکر میکنم عمل به قرآن هم اول تا آخرش همین است.
چالشها:
اصلیترین چالش برای خود من این بود که یأس و ناامیدی که الآن جامعه ما را فراگرفته و از بیرون بابتش حرف میشنویم را کنار بگذاریم و فکر نکنیم که توان من است که دارد کار را پیش میبرد. بلکه توکل به خدا و برداشتن کمترین قدمی که در توان خودم بوده است. بعد از برداشتن اولین قدم میبینم که الحمدالله درهای وسیعتر و بزرگتری به رویم گشوده شده است. مثلاً وقتی من در مسجد محلهمان مخاطب نداشتم و حالم از ارتباط گرفتن با هیئتامنا و خالی بودن کلاسها گرفته میشد، آنجا را آخر دنیا ندیدم. من همهی آمالم را روی این مسجد نمیبستم بااینکه نیروی رسمی جای دیگری هم نبودم و هیچ حمایتی دریافت نمیکردم و اجازه پول گرفتن هم نداشتم مگر اینکه خود آدمها میخواستند به من هدیهای بدهند.
فکر میکنم همین چیزهایی که در وجود مربی است اگر در جان مخاطب بنشیند بهترین اثر است. که آنها هم در این سطح توکل داشته باشند و قدمهایشان را بردارند و جامعه به سمت آن هدف اصلی مسیرش را طی کند و بهگونهای نباشد که من چشمم به دست دیگران باشد.
ایدهیابی:
ایدهیابی برای من هیچوقت تکی نبوده و هر زمان که مشغول کاری بودم طرحهای بیشتری به ذهنم رسیده است.مثلاً در مدرسه قرآن خودمان مجموعههایی هستند که مردم از آنها بیخبر هستند، اما من دوست داشتم یک کار خیلی خوب با دانشآموزان کلاسم انجام دهم. در این مسیر در اوایل تدریسم که هم دوره اول و هم دورهدوم داشتم، با یک هیئت بینالمللی به نام روضه امام جواد(ع) آشنا شدم. رویدادهای ماهانه همین هیئت که آنهم کاملاً مردمی است و دانشآموزان مخاطبش هستند و معلم کار را پیش میبرد، با یک تقسیمکار خیلی قشنگ و تشکیلاتسازی خیلی نرم همراه با زندگی آدمها و رویدادهایی که در طول سال و ماه دارد میگذرد آشنا شدم و با اینها همراه هستم. و شنبه قرار است جشن روز امام جواد (ع) را داشته باشیم و دانشآموزان من در آن مشارکت دارند و از بابت همین مشارکت خواستند. گفتوگوها که پیش میآید هم مسیر من هموارتر میشود و هم بچهها ارتباطگیریشان بهتر میشود.