راوی: خانم اعظم وایانی
مجموعه: موسسه فرهنگی هنری الگوی سوم
استان: تهران
بیوگرافی:
بنده متولد ۵۷ بوده، بازنشسته و دارای کارشناسی ارشد مطالعات زنان هستم.
کادر اصلی:
موسسه بنده 3 نفر کارمند فعال و رسمی دارد.
شروع فعالیت:
بنده موسسه را در سال 97 افتتاح کردم.
فعالیتها:
بنده از دوران کودکی علاقمند به کارهای فرهنگی بودم، از گروه سرود گرفته تا تئاتر و .. . تا در دوران دبیرستان و دیپلم که همراه با دانشگاه که من در سال 71 وارد دانشگاه شدم نویسندگی را با صدا و سیمای مرکز آذربایجان شرقی برای گروه کودک آغاز کردم. در این زمینه فیلمنامه نوشتم و از همان موقع وارد عرصه برنامهسازی شدم تا سال ۸۳ که من به استخدام رسمی صداوسیما درآمدم. در اینجا به عنوان کارمند کتابخانه وارد سازمان شدم ولی در کنار آن هم کار تهیه، تولید و نویسندگی را ادامه دادم زیرا به این قضیه علاقهمند بودم. بعد مجریگری صداوسیما را انجام دادم و در عین حال به عنوان یکی از خانمهای فعال استانمان هم دوست داشتم فعالیت کنم، معمولاً عضو مجموعههای مختلف فرهنگی و اجتماعی بودم که بنده را دعوت میکردند و حالا در کنار دوستان سعی میکردیم کارهایی را انجام دهیم.
از سال ۹۰ من به صورت خودخواسته و زودتر از موعد از صداوسیما درخواست بازنشستگی دادم و بازنشسته شدم. بعد کارها و فعالیتهای موسسه فرهنگیم را آغاز کردم. مقدمات تأسیس موسسه فرهنگی هنری را برای خودم ایجاد کردم و در سال ۹۷ مجوز رسمی آن را از اداره کل موسسات فرهنگی گرفتم و کارها به شکل رسمیتری شکل گرفته است.
در حوزه فیلمسازی و برگزاری کلاسهای نمایشنامهنویسی، فیلمنامه نویسی و تصویربرداری و دوستانی که علاقمند بودند به مجموعه ما اضافه شدند و در حوزه تولیدات رسانهای بیشتر فعالیت کردیم.
دو تا کتاب در حوزه رسانه و بحث تاریخ شفاهی موسسه ما تدوین کرده است. یکی تاریخ شفاهی فعالیتهای قرآنی استان بود برای اینکه مقدمهای باشد برای یک مستندسازی که به اجرا در نیامد. و کتاب دیگری در مورد دایره المعارف موسسات فرهنگی ما یک مجموعهای را کار کردیم.
به خاطر کار همسرم که ایشان تهیهکننده و کارگردان تلویزیون هستند الان سه سال است که مجبور شدیم به تهران بیاییم و اینجا هم به صورت دورادور فعالیتم را انجام میدهم و موسسه در شهر تبریز فعال است.
بازخوردها:
بنده حدود ۲۰ الی ۲۲ سال است که به طور حرفهای وارد کار فرهنگی شدهام و از مرحله تجربه رد شده و وارد یم بخشی شده بودیم که باید آزمون و خطاها کمتر میشد و کارها به صورت حرفهایتر و منسجمتری انجام میگرفت.
کارهایی که از همان روز ورود به این عرصه شدم، خوشبختانه چون جشنوارههایی که دوستان سفارش میکردند و ما شرکت میکردیم، رتبههای خیلی زیادی داشتم. یعنی من خودم هم فکر نمیکردم که مستعد قلم در حوزه نمایش باشم، ولی خب با تشویقهای دوستان و اساتیدمان و در عین حال مقامها و رتبههایی که در جشنوارهها کسب میکردیم نشان میداد که من یک کارهایی را بلدم هستم و مسیری که در پیش رو دارم اشتباه نیست.
من بعدها به خاطر دغذغههای اجتماعی و دغدغههایی که در حوزه خانمها هست مستندسازی را شروع کردم، خوشبختانه رتبههای خوبی کسب کردم. بنده یک جایزه بینالمللی در حوزه کارآفرینی از جشنواره رشد دارم. جشنوارههایی که بیشتر مضامین و دغدغههای اجتماعی و فرهنگ دینی را داشتند و یا مانند جشنواره ظهور رتبه داشتم، جشنوارههایی در حوزه دفاع مقدس بود رتبههای فیلمنامه داشتم و چندین رتبه اول داشتم.
من سه سال هم در این حوزه مدرس دانشگاه شدم، آن زمان هم سعی میردم این تجرببیات را به دوستان انتقال دهم که کسی که بتواند قلم فرسایی کند و خودش را بشناسد میتواند راه اصلیاش را پیدا کند.
نکته پایانی:
یک دغدغه بزرگی که معمولاً اهل هنر دارند این است که اگر واقعاً کسایی که دغدغه هنر دینی و دغدغه هنرهای ارزشمند را دارند، یعنی یکجوری باشد که احساس میکنند در خدمت یک آرمانهای بالاتری از آرمانهای سرمایهداری است وارد این عرصه شود کار برایش خیلی سخت است.
به خاطر اینکه معمولاً هجمهها برای این عزیزان و هنرمندان همیشه هست و شاید دلسرد شوند. ایم هنرمندان معمولاً در یک جایی میبرند و سعی میکنند جدا شوند و یا تغییر رویه میدهند.
این نوع حمایت از هنر انقلاب شایسته نیست، حمایتهایی که یک بام و دو هوا است جالب نیست، هنرمند نیداند که در کجا قرار خواهد گرفت و مورد بیمهری قرار میگیرد کار را برای این عزیزان سخت میکند. به ویژه نسل جوانی مثل ماها خیلی مقاوم نباشند، البته هستند جوانهایی که رخدادهای بزرگی را رقم میزنند اما بخش هنرمند جماعت یک روحیه لطیفی دارند و باید اینها را دریابیم.