الگونگاری نوزدهم؛ سمانه سرخاب از دماوند

رایگان

سمانه سرخاب از دماوند، دارالمؤمنین

فعالیت: جامعه قرآنی جوادالائمه تشکیل جبهه، آموزش و حفظ قرآن کریم.

در ابتدا کارمان را با شناسایی هیئت‌ها شروع کرده بودیم و کسانی که هیئت‌ها را مدیریت می‌کردند و یا به‌عنوان سخنران و یا مربی در هیئت‌ها فعالیت می‌کردند در همان شناسایی اولیه خانم جعفری را به ما معرفی کردند. یک هیئت تشکیل داده بودند و شش نفر از حافظان قرآن دور هم جمع شده بودند و به‌صورت مجازی چهل تا پنجاه شاگرد حفظ قران داشتند. باهم قرار ملاقات گذاشتیم و همدیگر را دیدیم. صحبتی با هم داشتیم از خاطرات تلخ و شیرینی که داشتند برای ما تعریف کردند؛ ۱۵۰ شاگرد از شهرستان دماوند و روستاهای اطراف داشتند، شش نفر مربی بودند و خیلی خوب داشتند کار را پیش می‌بردند و کرونا هم بهانه خوبی بود که بتوانند به‌صورت مجازی فعالیت بکنند. نه ارگانی از این مربی‌ها حمایت کرده بود و نه حتی مکانی را در اختیارشان گذاشته بودند. برنامه هر هفته‌شان این بود که جمعه‌ها ختم قرآن برای اموات می‌گذاشتند و خانواده‌های اموات هر چقدر نیت داشتند پول می‌دادند و مربی‌ها با این پول، هدایا و جوایزی برای شرکت‌کننده‌‌ها در دوره‌هایشان تهیه می‌کردند. مشکلاتشان را که شنیدیم. اول جا خوردیم، چون دماوند به دارالمؤمنین معروف است و همیشه بحث قرآنی و مراسم‌های مذهبی و محرم‌هایش را پربار برگزار می‌کند و برای ما جای تعجب بود که چرا این گروه محجور است.

اولین جلسه‌ای که برگزار کردیم با یکی از مربی‌ها به نمایندگی از جمعشان بود و جلسه بعد خواستیم همه مدارکشان را بیاورند؛ چون حدسمان این بود که اگر اوقاف و یا سازمان تبلیغات از این گروه حمایت نکرده به این دلیل است که مدارکشان ناقص و دستشان بسته است. ما از هرکسی که با مجموعه همکاری می‌کرد از رابط قرآنی گرفته تا برادرها و خواهرها دعوت کردیم و از گروه خواستیم مدارکی را که دارند بیاورند همه با مدارک کامل آمدند چه مدارک مربیگری‌شان و چه مدارک حفظ قرآنشان همه کامل بود بعد از اینکه جلسات پی‌درپی گذاشتیم بندگان خدا کاملاً ناامید بودند و اما روزنه‌ای در ذهنشان روشن شده بود که به ما دل بستند و به ما امیدوار شدند روز دومی که از جلسه برمی‌گشتند گفتند ما که آمدیم و مدارک را هم آوردیم تابه‌حال خیلی از این جلسات شرکت کردیم؛ ولی به نتیجه نرسیده؛ اما این جلسه را می‌رویم و می‌آییم تا ببینیم چه می‌شود. حاج‌آقا قبادیان دبیر جبهه، گفتند: اگر شده زندگی‌مان را می‌گذاریم؛ ولی برای این گروه کاری انجام می‌دهیم؛ با امام‌جمعه شهرستان صحبت کردیم و تمام مسئولین مجموعه‌ها و سازمان‌هایی که ربطی به این مسئله داشتند را دعوت کردیم از شورای شهر، آموزش‌وپرورش و امور مساجد بگیرید تا سازمان تبلیغات و اوقاف، همه مسئولین را در دفتر امام‌جمعه دعوت کردیم. یکی از گله‌های مسئولین این بود که چرا ما را در جریان کارتان قرار ندادید، این بندگان خدا تک‌به‌تک به ادارات سرزده بودند؛ اما هیچ کجا کارشان را جدی نگرفته بود. ولی این دفعه همه مسئولین یک جا جمع بودند و دیدند که واقعاً یک کاری دارد انجام می‌شود مسئولین استقبال کردند و وعده وعیدهایی دادند، آموزش‌وپرورش گفت ما دارالقرآن را در اختیار شما قرار می‌دهیم و امور مساجد هم قرار شد مساجد و حسینیه‌ها را در اختیارشان قرار بدهد، ولی خواسته مربی‌ها این بود که مکانی مستقل داشته باشند که بتوانند تخصصی کار کنند. ما روی دارالقرآن دماوند خیلی حساب بازکرده بودیم؛ چون ساختمان خیلی بزرگی داشت که تقریباً بلااستفاده افتاده بود گفتیم این مکان پویا می‌شود و حافظان می‌توانند رفت‌و‌آمد داشته باشند و مکان خوبی برای گروه می‌شود.

شروع کردیم به رایزنی با آموزش‌وپرورش که بتوانیم با همدیگر تفاهم‌نامه‌‌ای را بنویسیم تا گروه بتوانند در آنجا مستقر بشود. بعد از اینکه تفاهم‌نامه را امضا کردیم سرپرست آموزش پرورش تغییر کرد و ریاست جدید حرف سرپرست را قبول نمی‌کرد و زیر همه چیز زده بود. یک ماه مدام با آموزش‌وپرورش جلسه گذاشتیم ولی دیدیم که نمی‌توانیم باهم به تفاهم برسیم حتی، تفاهم‌نامه‌ای که بین دارالقرآن و آموزش‌وپرورش و جامعه قرآنی بسته شده بود را آوردیم تا بتوانیم از دارالقرآن استفاده کنیم؛ چون بند اول تفاهم‌نامه استفاده از ظرفیت‌های یکدیگر بود، ولی متأسفانه ریاست آن زمان آموزش‌وپرورش شهرستان گفتند که من این تفاهم‌نامه را قبول ندارم و مکان را نمی‌توانم در اختیارتان قرار بدهم. سازمان اوقاف هم هیچ کمکی نکرد و به جلسات ما نیامد و ما خودمان چند جلسه به اوقاف رفتیم چند طرح به ما دادند؛ مثلاً مکانی را معرفی کردند که وقف بود و در مزایده گذاشته بودند وعده وعیدهایی دادند و آخرسر هم هیچ کاری نکردند. دوباره ما برگشتیم سمت کمک‌های مردمی و رفتیم سراغ مکان‌هایی که قبلاً حوزه علمیه خانم‌ها بود.

با همه سختی‌ها فضا را گرفتیم و خانم‌ها در آنجا مستقر شدند و کلاس‌بندی انجام شد خود مربی‌ها همه باهم یکجا جمع می‌‌شوند و تبادل تجربه را دارند هر هفته گروه‌های جدید اضافه می‌شوند و به مدارس می‌‌روند و کارشان را تبلیغ می‌کنند و همین‌طور اعضای جدید می‌گیرند. همین اواخر به مدرسه‌ای رفته بودند و جشن روز مادر برگزار کردند دو تا کلاس پانزده‌نفره را توانستند به جمع خودشان اضافه کنند و به‌صورت مردمی کارشان را پیش می‌برند. مثلاً یک سماور آنجا گذاشتند و یک صندوق کنارش برای پول چای. مردم خیلی بیشتر از پول چایی در آن می‌ریزند و با هزینه کمی که از خود شرکت‌کننده‌ها می‌گیرند؛ مثلاً پنج هزار تومان هزینه خود مربی‌ها داده می‌شود.

تصمیم گرفتیم دورة دوروزه تربیت حافظ بگذاریم و الحمدلله از کل شرق استان تهران هم دعوت کردیم و تقریباً ۶۵ مربی حفظ قرآن هم تربیت کردیم که با امتیاز بالا قبول شدند و در حال حاضر هر کجای شهرستان مربی بخواهد ما از جامعۀ قرآنی مربی معرفی می‌کنیم و مربی‌ها می‌روند و با بقیه عزیزان کار می‌کنند.

در خود جامعه قرآنی ده مربی به‌صورت ثابت داریم.

و حدود دویست نفر کارآموز.

کارآموزان از همه رنج سنی هستند از دختر هفت‌ساله داریم تا پیرزن هفتادساله.

نکته مهم این بود که مربی‌های ما روش‌های مختلف داشتند؛ ولی خانم جعفریان خیلی تلاش کردند برای زنده کردن این جامعه قرآنی، گفتند که باید یک روش پیدا کنیم و با روشی که پیشنهاد دادند همه دارند کار می‌کنند و آموزش داده می‌شود.

 

مطالعه بیشتر

قالب

متن

نوع مخاطب

آقایان, بانوان, بزرگسالان, نوجوانان

استان

سطح فعالیت

کنشگر

موضوع

تربیت, قرآن, هیأت

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “الگونگاری نوزدهم؛ سمانه سرخاب از دماوند”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.