این سوره خواندنی است
تجربه نگاری کنشگر موفق فرهنگی_قرآنی؛ سرکار خانم معصومه وجدانی
کتاب «این سوره خواندنی است»، حاصل گردآوری فاطمهسادات سیدعسگری و تدوین النازسادات قاسمی است. این کتاب با هدف تجربهنگاری فعالیتهای یک کنشگر موفق فرهنگی- قرآنی به نام خانم معصومه وجدانی انجام شده است.
درباره کتاب این سوره خواندنی است
کتاب این سوره خواندنی است، از تلاشهای بانویی حکایت میکند که در کنار قبرستان بقیع با توسل به اهل بیت، اولین گام ایجاد یک هیئت قرآنی را برمیدارد و پس از بازگشت از حج در شهرستان ارومیه هیئت قرآنی مکتب فاطمه الزهرا را راه اندازی میکند. خانم وجدانی پس از گذشت چند سال موسسه قرآنی یاسین را در ارومیه افتتاح کرده و به صورت حرفهای و گسترده به آموزش قرآن میپردازد.
فعالیتهای قرآنی خانم وجدانی به ارومیه محدود نمیشود و در گام بعد، در ساحت یک حلقهی میانی، با برخی از بانوان شیعهی کشور ترکیه ارتباط برقرار کرده و این بانوان را تا ایجاد موسسات قرآنی در مناطق شیعهنشین ترکیه همراهی و پشتیبانی فکری، محتوایی و… میکند.
بریدهای از کتاب…
مدتی بعد خداوند سفر حج را روزیمان کرد و همراه همسرم به مکه و مدینه مشرف شدیم. بحث فعالیت قرآنی و نحوۀ کار، بین بنده و ایشان همواره در جریان بود؛ در آن سفر و درکنار قبرستان بقیع تصمیمی گرفتیم و از حضرت زهرا (س) برای این کار کسب اجازه کردیم.
در کنار قبرستان بقیع و آن حجم از غربت اهلبیت علیهم السلام، به خانم عرض کردیم: «خانم جان، شما خودتان ما را یاری کنید، ما هرچه تلاش میکنیم باز دستمان خالی است. ما میخواهیم در جبهۀ اسلام تلاش کنیم، نفس بکشیم و فرزندانمان را نیز در این فضا بزرگ کنیم. شما راهنمای ما باشید.»در نهایت با همسرم تصمیم گرفتیم هیئت «مکتب الزهرا» را ایجاد کنیم. این تصمیم مهم را با هم در کنار مزار مطهر چهار امام معصوم در بقیع گرفتیم و همانجا تصمیممان را عملی کردیم. یک پارچۀ مخمل برداشتیم و روی آن نوشتیم «هیئت مکتب فاطمه الزهرا (سلام الله علیها)»
از دوستم خواستم از ما عکس بگیرد؛ همانجا کنار قبرستان بقیع با تابلوی هیئت تازه تأسیسمان عکس گرفتیم و یا علی گفتیم. این شروع داستان پربرکت هیئت مکتب الزهرا در شهر حضرت زهرا (س) بود. از سفر که برگشتیم، بسیار جدی کار را شروع کردیم. سعی کردم از محلۀ خودمان شروع کنم. از دوستان نزدیکمان و بانوان محله خودمان شروع کردیم.مردم خودشان تبلیغمان را میکردند؛ یکی به دوستش میگفت، یکی به اقوامش میگفت و همه به جمع ما ملحق میشدند. هفتهای یک بار خانمهای محله را دور هم جمع میکردم و به آنها قرآن درس میدادم.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.