خلاصه شرح فعالیت:
با توجه به اینکه در همین روستا به دنیا آمدم و زندگی کردم با مشکلات روستا آشنا هستم و با مشکلات اینجا بزرگ شدم. با توجه به آب و هوای اینجا مردم 6 – 7 ماه کار کشاورزی مشغول هستند و 4-5 ماه از سال را به دلیل ارتفاعات اینجا بیکار هستند. و از همان اواخر پاییز و زمستان به دلیل بیکار بودن به عنوان کارگر فصلی به شهرهای بندری و مرکز ایران برای کارگری میرفتند، زیر درآمد باغات کفاف خانواده را نمیداد. پدر بنده هم به شهرهای بندری میرفت و این من را خیلی اذیت میکرد.
ایشان از آرزوی دوران کودکی خود میگوید: که آرزو داشتم که بزرگ شدم یک کارخانه راه بیندازم که چند هزار نفر در آنجا مشغول به کار شوند و به عنوان کارگر به شهرهای جنوبی و مرکزی نروند.
آغاز کار: این شد که با بحث گردشگری و بومگردی آشنا شدم و الان که این اقامتگاه را راه انداختم و دومین اقامتگاه در کردستان هم هستم و الان بالغ بر 15 نفر به صورت مستقیم و غیر مستقیم اشتغالزایی کردم و سعیم بر این است که به کل روستا اشتغالزایی ایجاد شود و کل روستا از بحث گردشگری منفعت ببرند.
خوشبختانه با ایجاد اقامتگاه بومگردی بسیاری از صنایع دستیها و بسیاری از بازیهای محلی که رو به فراموشی رفته بودند دوباره درحال احیا شدن هستند. راهاندازی این اقامتگاهها به حفظ سنتها و صنایع بومی محلی کمک میکند.
کردها مهماننواز هستند و ما هم در اینجا با دل و جان از مهمانهایمان پذیرایی میکنیم. وقتی به اینجا مهمان میآید انگار فامیل خودمان است و آن حس صمیمیت در دو طرف ایجاد میشود، و آن شخص هم انگار نه انگار که خانه بیگانه رفته انگار خانه فامیل خودش رفته. و زود صمیمی میشویم و این است که مسافر باز هم به اینجا میآید.
خواستن توانستن است و ما یک کار نشدنی را شد کردیم. از همان اول خیلیها میگفتند تو نمیتوانی ولی شد. خوشبختانه الان پذیرای مسافران هستیم. از مسافران داخلی گرفته تا خارجی و در طول هفته پذیرای مهمانها هستیم.