آقای رستمپور طلبهای است که تبیین را وظیفه همیشگی و طلبگی خودش میداند. حوزه مطالعاتی و سخنرانی او اسلام سیاسی و مقاومت بوده و بعد از جریان طوفان الأقصی جریانات مقاومت را با حوزه مطالعاتی و کاری خویش آمیخته و وقایع و اتفاقات جبههی مقاومت را بهعنوان مصادیق آیات قرآن و احادیث میداند و معرفی میکند. این تطبیق با تاریخ اسلام و ارجاع به قرآن و احادیث در مورد اتفاقات جاری جهان اسلام بهویژه فلسطین جالب توجه است.
تکرار تاریخ
در فضای طلبگی ما بیشتر روی همین موضوعات صحبت میکنیم. یعنی مسائلی که مربوط به اسلام سیاسی و مبارزه و مقاومت میشود را تبیین میکنیم. چون اینها با هم دین را تشکیل میدهند. نماز و عبادتهای فردی میشوند و این موارد عبادات جمعی است. طوفان الاقصی هم اتفاقی بود که داخل این جریان رخ داد و جدای از آن نبود. چند سال است که به کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی حضرت آقا مراجعه میکنم. طوفان الاقصی داخل همان منظومهی فکری جا دارد و ما اینها را بهعنوان مصداق بیان میکنیم.
جلسات هفتگی نهج البلاغه داریم و این جریانات با بیانات حضرت امیر(ع) در نهج البلاغه مطابقت دارد. به عبارتی ما یک مصداق امروزی برای همین منظومهی فکری اسلام پیدا کردهایم به نام «منظومهی فکری حضرت آقا»،«منظومهی فکری امامین انقلاب» ما مفاهیم کلی را از زمان پیامبر تا به امروز داریم و روی این موضوعات به شکل مصداقی مانور میدهیم.
حضرت امام و حضرت آقا هم روی همین مبانی نظام اسلامی تشکیل دادند. الان با استفاده از کتاب، حرکتی در مقابل ظالمان قاصب زدهایم. درواقع، طوفان الاقصی و این اتفاقات مصداق امروزی مفاهیمی است که از قرآن، روایات و نهجالبلاغه بیان میکنیم و روی این مانور میدهیم.
بیشتر مردم این شبهه را در ذهن دارند که ما چرا باید به مردم فلسطین کمک کنیم؟ چرا باید به لبنان کمک کنیم؟ مگر ما خودمان مشکلات نداریم! جواب اینها را ما در چارچوب آن مفاهیم و مباحث دینی داریم. من هم که بخواهم جواب دهم باید یک جریانشناسی در مورد صهیونیست و یهود داشته باشم اینکه از کجا شروع کردند؟ آرمان آنها چیست؟و دلایل عدلی برای مردم میآوریم. معارفی از دین را هم داریم که دستمان را در پاسخ به شبهات باز میکند منتهی صرف استفاده از آیات قرآن و روایات اهل بیت برای پاسخگویی به شبهات مردم کافی نیست. باید عدهای باشند که خیلی هم معتقد به نظر نرسند باید آنها از ظلمهای یهود و صهیونیست در طول تاریخ بگویند و جواب این سؤالات را بدهند که آرمان یهود چیست؟ و صیهونیستها در نهایت میخواهند به چه برسند؟
این مباحث همه به رسانه بر میگردد. همین دیشب مطلبی در مورد سید حسن نصرالله میخواندم، بحث تطبیقی آقای یاقوت هرمی در کتاب مجمل الحداقی مطرح شده بود. زمانی رسید که امیرالمومنین در شرق و غرب عالم لعن میشد. ما منطقهای به نام سستان، که همان سیستان است، را پیدا کردیم که از این کار عظیم امتناع میکردند و زیر بار فشار حکومت نرفته بودند. علی در شرق و غرب عالم لعن میشد در حالی که علی مظهر هر بُعد بود، مظهر حرکت بود اما کار رسانهای دشمن اوست که مردم میگفتند؛ علی فردی است که لایق لعن معاویه شد، در منابع او را لعن میکردند حتی در معاملاتی و داد و ستدها امیرالمومنین را لعن و نفرین میکردند حالا هم تاریخ تکرار شده است. عکس شهید یحیی سنوار، شهید سیدحسن نصرالله به عنوان تروریسم و مبارزه با صهیونیسم حذف میشود. کارهای تطبیقی اینچنینی روی مسئله تکرار تاریخ میتواند مؤثر واقع شود. امیرالمومنین در نامهای به حارث حمدانی سفارش میکند از گذشتهی تاریخ برای مابقی این دنیا عبرت بگیر!
هر کجا مرا دعوت کنند، میروم. مساجد، هیئت ها، مدارس و جاهای دیگر در برخی هیئتها که رنگ و بوی سیاسی زیاد است، سخنرانی کردم و دیگر مرا دعوت نکردند. روزهای سه شنبه هر هفته جلسات نهج البلاغه را در مجموعه خودمان داریم و روزهای چهارشنبه هم طرح کل داریم.
مخاطبان ما در طیفهای گوناگونی هستند. بچههای مجموعه، مدارس، هیئتها و.. که هر کدام ناظر به مخاطب خاص خودش هست. در ابتدای سخنرانی معمولاً انقلابی صحبت نمی کنم زیرا ممکن است جواب کامل نگیرم. در جاهایی مثل مدرسه بانوان بیشتر روی منابع کار میکنم تا مصادیق و در این مورد صحبت میکنم که برای ظلم حساس باشیم. سفارش دین این است که در مقابل ظالم بایستیم. دین منهای اینها دین کامل و حقیقی نیست. نوع صحبتها بسته به مخاطب متفاوت است.