حجتالاِسلام مهدی تقوی 44 ساله، مدیر حوزه علمیه آیتالله حکیم شهرستان شیروان در خراسان شمالی است. وی توانست با هماهنگی و هدایت جبهه مردمی انقلاب، مدیریت سپاه استان خراسان شمالی و شهرستان شیروان و امام جمعه این شهرستان همچنین با اهتمام جدی و صادقانه خودش، توجه مردم این شهرستان را به مسئله غزه و لبنان جلب کند. ایشان در دو مرحله پویش
« لبیک به ندای ولی امر مسلمین» بیش از 3 میلیارد تومان طلا و کمکهای نقدی را برای جبههی مقاومت جمعآوری کند.
حق ندارید آرام بگیرید!
از 15 سالگی در کارهای اجتماعی مشارکت میکردم. همیشه انگیزهای در من بود که ورود میکردم. مثلا در سن شانزده یا هفده سالگی، یکی از بانیهای ساختن پایگاه بزرگی در شهرستان بجنورد شدیم، پایگاهداری میکردیم، کانون داشتیم و فعالیتهای فرهنگی انجام میدادیم. آن زمان بالغ بر 100 تا 150 جوان آن جا باهم کار میکردیم. از همان زمان کنار بزرگان رشد کردیم و کمکم وارد فضای حوزه علمیه شدیم. بعد از آن هم در همان فضای حوزه علمیه در مورد انتخابات، تظاهرات و شرکت در راهپیماییها و اتفاقات روز که خیلیها احساس مسئولیت نمیکنند، ورود میکنم. همیشه نیرویی در وجود من هست که در اتفاقات اجتماعی حداقل گوشهای از کار را بگیرم، چون این اتفاقات مربوط به زمانه ماست و ما در قبال رویدادهایی مانند انتخابات، جنگ غزه یا موارد اجتماعی مانند حجاب و عفاف و مسائل گوناگون مسئولیت داریم. همیشه سعی کردم حتی به اندازه گرد و غباری هم که شده نقشآفرین باشم. از همان اول، این روحیه کنار بزرگترها در ما شکل گرفت و الان هم کم وبیش همان است.
نزدیک یک سال میشود که شاهد به خاک و خون کشیده شدن 42 هزار نفر مسلمان غزه توسط بدترین، کثیفترین و خبیثترین افراد هستیم. انسان نمیتواند نسبت به این چیزها بیخیال باشد. اخیراً هم که مسئله حمله به لبنان و جنگ حزبالله و اسرائیل اتفاق افتاد، یک مسلمان نباید نسبت به این مسائل بیخیال باشد باید کاری که از دستش بر میآید را انجام دهد. گاهی میبیند که حضور در آن جبهه آسان است و میتواند شرکت کند. اما اگر زمانی نتوانستیم به آن جا برویم و یا موقعیت فراهم نبود، پشت جبهه وظیفه خود را انجام دهیم. در هشت سال دفاع مقدس، کشورهای مختلفی به صدام کمک میکردند و او تا دندان مسلح شده بود. ولی پیروز میدان چه کسی بود؟ پیروز میدان بچههای حضرت زهرا (س) هستند. چون که نور ایمان در دل این بچهها، مادران و اطرافیانشان روشن بود. به جز این، مسئلهی مهم دیگری هم هست و آن این است که افرادی پشت خط اینها را تأمین میکردند. مقام معظم رهبری به سخنرانان بیانیه دادند که بر همه مسلمانان فرض است که تمام امکانات خودشان را وسط بیاورند و حرکتی را انجام دهند و این بچههای حضرت زهرا، آوارههای غزه و این مردم مظلوم و ستمدیده فلسطین و لبنان را حمایت کنیم. خیلی ذهنم درگیر قصه این شده بود. کنکاش میکردم که باید چه کار کنم؟ چطور انجام وظیفه کنم؟ یک دفعه استارتهایی در ذهن ما زده شد و کاری را شروع کردیم.
اما کار باید مردمی باشد. الان نهادها، سازمانها یا اداراتی را میبینیم که یک، دو یا سه ماه برای جمعآوری کمک چادر میزنند و مقدار حداقلی هم جمع نمیشود. به این دلیل که مردمی نیستند. کاری که از بین مردم بجوشد چیز دیگری است. اگر مردم این فهم را داشته باشند که دولت نمیتواند این قضایا را حمایت کند و این مسئله درست برایشان تفهیم شود و وسط بیایند، کارهایی که روی زمین مانده به راحتی انجام میشود وگرنه کار زمین میخورد. اول انقلاب جهاد سازندگی کارهای بزرگی را به انجام رساند چون مردمی بود. برای این که اعتمادسازی از ناحیه مردم اتفاق بیفتد با امامجمعه صحبت کردم و گفتم: میخواهم یک کار این طوری انجام دهیم. برنامهای در ذهن من هست. شما حمایت میکنید؟
باید اعتماد مردمی به وجود بیاید. مردم باید یقین پیدا کنند که روی کمک هایشان نظارت میشود و آنها را مدیریت میکنند. اگر هر کسی برای خودش جمع کند، همه چیز به هم میریزد. با فرمانده سپاه هماهنگ شدم تا ناظر و مدیر این کار امام جمعه، فرمانده سپاه و مدیر حوزه باشند و با هماهنگی دستگاه اطلاعاتی انجام شود. بعد با کسانیکه در سطح شهرستان به خصوص بین خانمها نفوذ دارند، به قولی کاریزمای فرهنگی هستند، جلسه گذاشتم.
به حوزه علمیه خواهران، فرماندهان حوزه، فرماندهان پایگاه، حتی منزل کسانیکه مردم معمولاً آنجا جمع میشوند، مسجد جامع، مسجد توکلی، مسجدهای دیگر و خیلی از جاهایی که حس کردم مخاطب دارد، رفتم و صحبت کردم. کار به جایی رسید که در بعضی جاها که صحبت میکردم راضی میشدند فیالمجلس دویست میلیون تومان بدهند.
چهار سال است که با این مراکز ارتباط دارم و در مجالس آنها شرکت میکنم. کارهایشان را راه میاندازم و سخنرانی میکنم. شبکهای از خانمها و آقایان را دارم که اعتماد دوطرفهای نسبت به یکدیگر داریم که وقتی درست برای آنها تبیین شود، پای کار میآیند. میگویم که برای غزه کمک جمع کنید، آنها هم میگویند چشم و ده هزار تومان کارت به کارت میکنند یا میگویید برای مردم مظلوم غزه کمک کنید آن وقت میگوید چون مظلوم است، پانزده تومان میکشم. زمانی میگویید مردم غزه گرفتار هستند، نیاز دارند، الان در سرما و گرسنگی زجر میکشند. اگر این کار را نکنیم مریض میشوند، شهید میشوند، جبهه مقاومت خط مقدم ایران است، هرچه بتوانند، میدهند. هر چقدر تبیین درست اتفاق بیفتد، بیشتر پای کار میآیند.
تبیین مسئله مهمی است. من به شما قول میدهم شما هر چقدر جمعیت در جایی جمع کنید، کثرت جمعیت جواب نمیدهد. نهایتاً پنجاه تومان، بیست تومان و صد تومان جمعآوری میشود ولی زمانی که تبیین میکنید، طرف به خودش میآید. یعنی چی؟ بچههای حضرت زهرا پشت خط، لنگ من باشند که من به آنها پول برسانم؟ چرا نباید زودتر برسانم؟ ولی فقیه نائب امام زمان (ع) هست. نائب امام زمان (ع) گفته که فرض واجب است و باید وسط کار بیایید. زمانی که میگوید واجب است یعنی حق ندارید روی صندلی بنشینید. حق ندارید آرام بگیرید و سکون داشته باشید. باید حرکت کنید ولو به اندازه ده هزار تومان! هر کس به فراخور توانایی خودش به میدان بیاید. باید به مردم برنامه داد. به اینکه کمک کنید، اکتفا نکنید. بعضیها ابا دارند که بگویند طلا و جواهر بدهید، سکه، ارز و سند ماشین و خانه بدهید. باید بگوییم اگر خانه اضافی دارید، سندش را بیاورید. رمز موفقیت این قصه و اتفاقی که افتاد، به نظر من حرکتی بود که خانواده من انجام داد. به محض این که گفتم شماها چه کار میکنید؟ تمام طلاهایشان، هر چه داشتند و نداشتند را وسط گذاشتند.
خودت پای کار بیا!
دختر من یک النگو داشت که یادگار مادربزرگش بود و حاضر نبود از آن جدا شود، راحت از دستش بیرون آورد و گفت النگوی مرا ببر! بریدم و گذاشتم. خانمم حلقه ازدواجش را آورد. بنده هم حلقه نقره ازدواج خودم را گذاشتم. پول نداشتیم که بگذاریم ولی ذخایر خودمان را استفاده کردیم. نکته مهم این است که کننده این کار کی هست؟ بعضی وقتها از روی وظیفه، بعضی وقتها از روی عشق و علاقه، گاهی هم از روی احساس مسئولیت انجام میشود. این که یک نفر حس کند اگر این کار را انجام ندهد، امام زمان از او ناراحت میشود به شکل متفاوتی پای کار میآید. ما افرادی را این طرف و آن طرف شناسایی کردیم و پای کار آوردیم، اگر افراد توجیه شوند و پای کار بیایند، خیلی کارها را میتوان انجام داد.
من دنبال این هستم که یک قدم دیگر بردارم، قدم من جهانی است. مسلمانان فرانسه، بچههای حزبالله انگلیس و بچههای آمریکا باید بایستند و طلاهایشان را بدهند. این وظیفه انسانیت است. حتی کسی که داخل اسرائیل زندگی میکند و انسانیت دارد باید کمک کند.
کاری که الان در غرب آسیا اتفاق میفتد، اتفاق فوقالعاده ویژه هست. در هیچ زمانی دنیای اسلام دچار چنین چالشی نشده است. این پرچمی که روی بازوی اسرائیلیها هست که از نیل تا فرات و اینها به دنبال این هستند که غزه را با خاک یکسان کنند و کردهاند. دنبال این هستند که لبنان را که خط مقدم ایران است را تصرف کنند. این فقط بحث جمع کردن پول نیست، فراتر از آن است. چرا کسانی حاضر میشوند که پای کار بیایند و این کار را انجام دهند؟ چون برای آنها تبیین اتفاق افتاده است. یعنی فکر مردم درست شده است. همان کسی که به من میگفت: نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران. الان سکه میدهد. حضرت آقا فرمودند: موشکهایی که در وعده صادق 1و2 به آن طرف فرستادیم، سوختش حمایت مردمی بوده است. با تبیین ها، جلسات گوناگون عمومی و خصوصی، پرسش و پاسخ ها و ایجاد انگیزه کردنها این سوخت فراهم کرده اند. وقتی تبیین انجام شد و مردم فهمیدند که در چه وضعیتی هستیم؟ مجاب میشوند که پای کار بیایند. در جلسات مکرری اتفاق افتاده که مسئولین هم پای کار آمدند. همه اینها قطره قطره جمع میشوند.
روزی نیست که بالای 20 نفر با من تماس نگیرند که چه کاری از دست من بر میآید؟ همین امروز در یک ساعت، دو یا سه تا جلسه برای من گذاشته بودند. کسی را داشتیم که به هیچ عنوان پای کار نمیآمد، علتش را نمی دانم شاید فکر میکرد کاری که فلان جا انجام میدهد، کفایت میکند. او در یکی از جلسات من شرکت کرد و بعد از حماسه جمعآوری طلا و کمک در روز جمعه، خودش به من زنگ زد و گفت: آقای تقوی! ما میخواهیم این کار را بکنیم، شما بگو که باید چه کار کنیم؟ این تبیین اگر درست اتفاق بیفتد، مردم خودشان کار را جلو میبرند. اما متأسفانه خیلیها درک درستی از این موضوع ندارند که اگر کمک کنید درواقع به خود و امنیت تان کمک کردهاید. اگر الان آنجا نجنگید، فردا باید در تهران و خراسان بجنگید. این اتفاق اگر بیفتد همه جوانها پای کار میآیند. اگر آدم با مردم صادق باشد و خودش و خانواده اش با همهی امکاناتشان وسط بیایند، مردم هم اعتماد میکنند و خدا برکت میدهد.
در تمام انتخابات ریاست جمهوری، 24ساعت وقتم را در فضای انتخاباتی میگذارم. صداقت این است که خودتان پای کار بیایید. به این اکتفا نکنید که پای کار بروید و کار کنید، اینها به درد نمیخورد. خانه خودم همیشه تبدیل به ستاد انتخاباتی میشود. اگر پولی لازم باشد و داشته باشم، وسط میگذارم. اگر مردم حضور، حرکت و انگیزه خودت را ببینند، میآیند. مردم به کسی که میگوید برو فلان کار را انجام بده! دنبال من بیاید تا بگویم چه کاری باید انجام شود؟ پای کار نمیآیند اما اگر ببینند که خودت در خط مقدم هستی، پشت سرت حرکت میکنند. در همین جلسات میگفتم که ما خودمان پول نداریم اما خانواده ما این کار را انجام داده است. بعد مردم میگفتند خود حاج آقا این کار را کرده، پس ما هم میکنیم. مردم میبینند که تو الان غصهی انتخابات را میخوری و خودت هم پای کار نمیروی! پا روی پا میاندازی و چایی و نسکافهات را میخوری! اعتماد نمیکنند. اعتماد بهایی دارد. آنها باید صداقت، پرکاری و درستکاری را در وجودت ببینند. اگر وجود انسان از غرور، تکبر و اینها دور باشد ناخودآگاه جذب میشوند.
«لبیک به ندای ولی امر مسلمین»
در انجام هرکاری اول باید خودت بفهمی چه کار میکنی؟ این خیلی مهم است. باید درکی از مسائل پیرامون موضوعی که میخواهی خودت را در آن درگیر کنی، داشته باشی! بعد نقشه راهی تهیه کنید. نمیشود بیگدار به آب زد. از این طلا بگیرید، از او جواهر و ارز و سکه بگیرید، بعد بگویید که من این قدر دادم. زمانی که با نظارت و نقشه قبلی کار انجام شود یعنی بفهمید از کجا شروع کنید؟ به کجا ختم شود؟ امنیت کار چگونه است؟ مردم چطور به شما اعتماد کنند؟
گام بعدی اینکه افراد ذینفوذ و بزرگان شهرستان را در جریان کار بگذارید. الان هر کسی از جایش بلند شده، دم و دستگاهی راه انداخته و این باعث هرج و مرج میشود. ولی این جا فرمانده سپاه و امام جمعه جایگاه دارند. مدیریت حوزه را هم اگر وسط گذاشتم برای این که خودم کننده کار و پادوی کار بودم و نمیشد اسم من نباشد! هماهنگی با اینها خیلی لازم است تا یک کار سرانجام پیدا کند.
باید شروع کرد و نباید کار را خیلی گسترده و باز تعریف کرد. اگر کار را یک ماهه تعریف کنید، خستهکننده و ملالآور میشود. برای همین ما آن را یک هفتهای تعریف کردیم. یک پویش «لبیک به ندای ولی امر مسلمین» راه انداختیم. از این هفته بعد از نمازجمعه آغاز و تا هفته آینده ادامه دارد. سه چهار روز قبل از هفته اول در جلسات مختلف با تلفن، رسانه، فضای مجازی، شرکت در جلسات مختلف، صحبت با آدمهای مختلف و پای کار آوردن ها، شروع کردیم. اولین برنامه اجرا شد و خودش را گرفت، الان نیروهای فراوانی پای کار آمدند بنابراین تکرار میکنیم.
بصیرتدهی و تبیین برای مردم ادامه دارد، هرچند کار رسانهای زیبا هم جواب میدهد. اگر رسانه درست انجام وظیفه کند و همین فضایی که ایجاد میشود را منعکس کند، ناخودآگاه خودش را نشان میدهد. اگر رسانه درستی نباشد کار را نشان نمیدهد. یکی از چیزهایی که به نظرم خیلی مهم است؛ مثلا شما سه نفر مهم مثل امام جمعه، فرمانده سپاه و مدیر حوزه را پای کار آوردید اما افراد دیگری هم هستند که برای خودشان کسی هستند. آنها را هم تلفنی با محبت و احترام جذب میکنیم و میگوییم؛ اگر میتوانید کمک کنید و ما در خدمت شما هم باشیم. مابقی هم اگر وسط بیایند، کسی جبهه نمی گیرد. در کنار این امور امنیت روانی هم برای جمعآوری، کمک باید در نظر گرفت تا کسی که طلای خودش را هدیه میکند و یک میلیارد تومان قیمت دارد، امنیت داشته باشد و این به سرانجام مقصود برسد.