ما کمک می‌خواهیم!

مجموعه کاما، فضای کار اشتراکی مادر و کودک

دکترای مهندسی صنایع هستم گرایش اتوماسیون. زمینه کارهایی که کردم کنترل پروژه و برنامه‌ریزی کاری بوده، الان هم که در خدمت دوستان در فضای کار اشتراکی مادر و کودک کاما هستم.

  • چه شد که شما سراغ کاما آمدید و به مجموعة کاما پیوستید؟ از چه دغدغه‌ای شروع شد؟

وقتی پسر دومم به دنیا آمد به دوران کرونا خوردیم من فرزندم را به مهدکودک نبردم تا کرونا تمام بشود. اما دیدم با این رویه نمی‌شود ادامه داد. با پسر بزرگم درگیر اضطراب جدایی‌اش بودم تا کلاس دوم ابتدایی و مجبور شدم بروم در مدرسه بمانم. با خودم گفتم برای اینکه این فرزندم مثل آن نشود حتماً باید به یک فضایی خارج از خانه ببرمش. دنبال خانه کودک، خانه بازی، مهدکودک بودم. در حال بررسی بودم که یکی از دوستانم پیام کاما را برای من فرستادند. چون روی بیماری کرونا حساس بودم گفتند اینجا را امتحان کن. خودت می‌توانی پیش بچه‌ها بمانی. پیام دادم به مدیر شعبه یک روز قرار گذاشتیم و رفتم. در همان جلسه اول از فضای آنجا خوشم آمد. فضای دوستانه‌ای داشتند. بعدها به‌واسطه دوستی‌مان و اینکه بچه‌ها با هم دوست شدند و دیدم که چهار پنج نفر هستند که بچه‌های اولشان هم سن بچه بزرگ‌تر خودم است پس در برنامه‌هایی که برای نوجوان‌هایشان می‌گذاشتند شرکت کردیم. رفته‌رفته دعوت شدم به کار. گروهشان نیاز داشت به یک نیروی دیگری و ازآنجایی‌که تخصص خودم برنامه‌ریزی بود از اینجا شروع شد که کمی همکاری کنم حالا خدا را شکر توفیق هم بود واقعاً برکتش را هم دیدیم، اینکه به زندگی خودم و بچه‌هایم کمک شد.

در ابتدا به‌عنوان مخاطب به کاما آمدم و الان به‌عنوان مسئول بخش هستم.

  • در مورد کاما لطف می‌کنید توضیحی بدهید که چیست و چیکار می‌کند و چه فعالیتی دارد؟

اسمش که اشتراک کار و مادری است، فضای کار اشتراکی مادر و کودک در مساجد محله‌هاست. به این صورت که چند شعبه هستیم در چند مسجد در سطح تهران، دو فضای جداگانه هست تقریباً، بچه‌ها با مربی بازی می‌کنند و آموزش می‌بینند و مادرها هم در همان زمان در یک فضای دیگری در کنار بچه‌ها هستند و به کارهای خودشان می بپردازند، حالا پایان‌نامه انجام می‌دهند، مطالعه کتاب است، حتی مادری داریم در یکی از شعبه‌ها می‌آید و الگوی خیاطی‌اش را آنجا می‌کشد. فعالیت‌هایی که برای خودشان دیده‌اند را آنجا انجام می‌دهند. یا اگر مادری کاری نداشته باشد ما راهنمایی‌شان می‌کنیم در یک سری کارگاه روان‌شناسی شرکت می‌کنند. کلاس ورزشی در برخی از شعبه‌هایمان برای مادرها داریم؛ باتوجه‌به نیازسنجی که از مادرهای خود آن شعبه می‌شود. برنامه‌هایی هم برای مادرها داریم که از آن استفاده کنند و یک ویژگی پررنگی هم که دارد این است که در این سن به اضطراب جدایی اهمیت داده می‌شود و بچه‌ها هر وقتی هم که لازم داشته باشند و دلشان برای مادرشان تنگ شود می‌توانند پیش مادرشان بروند و برگردند.

اشاره کردید که در مساجد

فعالیت می‌کنید. چه شد که برای چنین فعالیتی سراغ مساجد رفتید؟

فضاهای اشتراکی که در حال حاضر وجود دارد فضای کار است که هیچ‌کدام مادر را به رسمیت نشناخته است.

مثلاً نمونه‌اش خود من که رسالۀ دکترایم مانده است، به‌محض اینکه مادر می‌شویم آدم احساس می‌کند دیگر باید در خانه بماند و فضایش خیلی محدود می‌شود. از طرف دیگر فضاهایی که وجود داشتند هیچ‌کدام شرایط این را نداشت که من هم‌زمان بتوانم با بچه خودم به آنجا بروم. چند موردی که هم وجود داشت خیلی دور بود. ولی مساجد این‌طوری است که در همه محله‌ها وجود دارد و در دسترس بودنش برای من مادر به‌عنوان مخاطب، خیلی خوب است. یک بخش پررنگ دیگری هم که دارد تأثیر غیرمستقیم تربیت اسلامی است. بچه‌ها در محیط مسجد بازی می‌کنند خوشحال هستند و حس خوبی بهشان دست می‌دهند و در ضمیر ناخودآگاهشان این اثر را می‌گذارد که نسبت به مشاعر اسلامی حس خوبی خواهند داشت.

به‌جای اینکه ما در دوره نوجوانی بخواهیم به‌زور به مسجد بفرستیمشان، بچه‌ها حس خوبی پیدا می‌کنند به مسجد. هیچ اجبار خاصی در اینکه حتماً با مادرهایشان در نماز شرکت کنند نداریم و یا حتی بخواهیم سوره قرآن حفظ کنند این‌طوری نیست و کاملاً غیرمستقیم با این فضاها و با این محیط آشنا و دل‌بسته می‌شوند.

مادر‌هایی که در کاما شرکت می‌کنند مادرهای همان محله هستند و یا مثلاً از محلات دیگر هم هستند که بیایند شرکت کنند؟

تقاضا از همه محله‌ها بوده؛ اما فعلاً در همه محله‌ها نیستیم، بله مادری داریم که از مسافت دورتری می‌آید و خیلی خواهان این هست که ای‌کاش این فضا در محله خودش هم بود که رفت و آمدش کمتر می‌شد. هر مادری سعی می‌کند نزدیک‌ترین شعبه را به محل خانه‌اش انتخاب کند.

امیدوارم به اینجا برسیم که همه محله‌ها حداقل یک کاما داشته باشیم.

چه موانعی وجود داشته که در همه محله‌ها شعبه ندارید یا نخواستید که داشته باشید؟

فعلاً به ۵ تا شعبه رسیدیم و نیازش در سطح جامعه خیلی بیشتر از تصور ما است و سعی کردیم از مادرهای دیگر کمک بخواهیم و توسعه‌اش بدهیم، سرعت توسعمان بالا رفته و تعداد شعبه‌هایمان بیشتر شده. اما باز هم گفتیم مانع‌هایی هست؛ مثلاً این که مادرهایی بخواهند داوطلبانه بیایند و کمک بدهند که شعبه در محله خودشان برگزار شود تعدادشان زیاد نیست. خود این مادر بودنشان شرایطشان را محدود می‌کند و حالا بچه‌ها مریض می‌شوند و سختشان می‌شود و تا حدودی هم همراه بودن خود مساجد با ما است. اینکه مسجدی موافق برگزاری این برنامه در مسجدش باشد هم هست. از آن طرف هم می‌خواهیم هزینه‌ای که مادرها پرداخت کنند هزینه کمی به‌عنوان شهریه باشد؛ چون هزینه رفت‌وآمدشان هم هست که پرداخت کنند از طرفی ما بتوانیم حقوق مربی را بپردازیم، این خودش باعث می‌شود که مساجد همراهی این را داشته باشند که کمکی به مادران آن محله بکنند و بخواهند همکاری در یک طرح عام‌المنفعه و جهادی داشته باشند. پس مساجد نمی‌توانند طلب اجاره‌بهای زیادی را در مورد مکانشان از ما بکنند و ما هم توانایی پرداخت اجاره را نداریم. محدودیت بعدی همین می‌شود؛ چون فضایمان را می‌خواهیم حتی‌الامکان رایگان داشته باشیم، در مورد پیداکردن مسجد هم به مشکل می‌خوریم.

باید مساجد بررسی شود که فضایشان مناسب باشد و برای بچه‌ها امن باشد و از نظر امکانات گرمایشی و سرمایشی شرایط قابل‌قبولی داشته باشد و دو فضای جدا از هم داشته باشد که مادرها بتوانند در سکوت نسبی به کارهایشان بپردازند. این دو محل را مسجد باید داشته باشد. شرایط سرویس بهداشتی فراهم باشد.

موقع خواندن نماز، در مسجد هستید؟ برخورد اهالی معمولاً چطور است با حضور بچه‌ها و مادرها و احتمالاً دم و دستگاه‌هایی که مادر‌ها دارند؟

کاما دو تا سه روز در هفته و پنج ساعت در روز حضور دارد.

سعی شده که از زمان‌های پرت مساجد بیشترین استفاده شود و ختم به نماز شود. یک شعبه از صبح ختم به نماز ظهر بشود و شیفتی که ظهر است ختم به نماز مغرب بشود و یا شب که خیلی مادرها استقبال کردند در آن یک ساعت نماز مسئولیت بچه‌ها را خودشان بر عهده می‌گیرند که با خودشان باشند و نماز را برگزار کنند و ۲ ساعت دیگر هم بمانند. اوایل واکنش‌ها خیلی جالب نبوده؛ ولی الحمدلله الان در شعبه‎‌هایی که چند وقت از برگزاری آن می‌گذرد اهالی هم پذیرفته‌اند و برخوردشان بهتر شده است.

وقتی یک بچه در مسجد حضور دارد و تعدادی نمازگزار پیرزن و پیرمرد هستند بچه‌ها فقط هیس، هیس می‌شنوند و محدود می‌شوند، ولی وقتی تعداد زیاد می‌شود، مادر‌ها هم فعال می‌شوند. مراسم مسجد را خودشان رونق می‌دهند و کم‌کم جا پایشان را در آن مسجد محکم می‌کنند و باعث جلب رضایت اهالی مسجد و محل هم می‌شوند. کمی زمان می‌برد و باید یکی دو ماهی از آن بگذرد تا هر شعبه به این نتیجه برسد.

شما نقاط ضعف و قوت کاما را چه می‌دانید؟ و برای آن نقاط ضعف آیا به راه‌حلی هم رسیدید که بتوانید آن را پوشش بدهید یا نه؟ آیا به کمک خاصی احتیاج دارید؛ مثلاً آدم متخصص و یا نهادی؟

هیچ کاری صددرصد کامل نیست و خدا را شکر تیمی هستیم که فکر می‌کنیم به هر بخشی و هر مشکلی را رفع کنیم. خب مشکلاتی هست که حلش از توانمان خارج است و یک سری مسائل به هم‌فکری و همکاری یک قدرت بالاتری نیاز دارد. مثلاً مشکلی که با آن درگیر هستیم بحث بیمه بچه‌ها و سلامتی‌شان است. برای این مسائل نیاز به حمایت بیرونی خواهیم داشت و همکاری رسانه‌ای لازم داریم هنوز اول راه هستیم و برای ادامه‌اش نیاز به کار بیشتری هست و اینکه در عمل هرچه جلو می‌رویم ضعف‌های دیگر پیدا می‌شود و سعی می‌کنیم آن‌ها را دانه‌دانه رفع کنیم.

این تجربه متعلق به طرح «مرکز مشاوره امام رضا (ع)» با 2 تجربه ثبت‌شده می‌باشد.

مجری طرح:

تصویر خانم سعیدی

خانم سعیدی

https://mtedad.org/?p=7166

تجربه‌های مشابه:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سبد خرید

No products in the cart.

Return To Shop
ورود به سایت