خانم زهرا عرفانی، اهل قرچک بوده و معاون فرهنگی حوزه علمیه قرچک هستند. ایشان و گروهشان در زمان انتخابات به تمامی روستاهای قرچک رفته و با مردم همکلام شدهاند. روایت ایشان از انجام این فعالیتها را میخوانیم.دغدغهی اصلی تمام اعضای گروه ما، از آغاز فعالیتهای جهادی، پیروی از منویات مقام معظم رهبری و ترویج فرهنگ مشارکت گسترده مردمی بوده است. ما بر این باور بودیم که افزایش مشارکت مردم در تمامی عرصههای اجتماعی و سیاسی، بهویژه در انتخابات، اساس رشد و پیشرفت کشور است. در این مسیر، از همان ابتدا هدفگذاریهایمان مبتنی بر دو اصل «مشارکت حداکثری» و «انتخاب اصلح» قرار گرفت.اقدامات ما در راستای تحقق این اهداف، بهتدریج به چند مرحله تقسیم شد. نخستین گام ما، حضور فعال در روستاها و اقناع مردم برای مشارکت گسترده در انتخابات بود. پس از این مرحله، به مرحلهی دوم یعنی معرفی «اصلح» پرداختیم و با شیوههایی خاص و حسابشده، تلاش کردیم تا مردم خودشان به درک درستی از معیارهای اصلح برسند. ما به جای تحمیل نظر خود، در فضایی دوستانه و همدلانه، ویژگیهای کاندیداهای مختلف را برای مردم توضیح میدادیم تا در نهایت خودشان تشخیص دهند که چه کسی برای جامعه مفیدتر و اصلحتر است.ما با معرفی کاندیداهای مختلف و بررسی ویژگیهای آنان، اطلاعات لازم را در اختیار مردم میگذاشتیم. برای مثال، به مردم میگفتیم که کاندیدای خاصی ممکن است حمایت گستردهای نداشته باشد؛ دیگری برنامهها و کارنامهای متفاوت دارد و یا دیگری از نظر کارشناسان و نظرسنجیها شانس بیشتری دارد، اما در این فرآیند هیچگاه قصد تخریب کاندیداها را نداشتیم. ما بر این باور بودیم که ارائه اطلاعات و دادهها به مردم باید بدون تحریک احساسات و به دور از تضعیف شخصیت دیگر کاندیداها صورت گیرد.در برخوردهای مستقیم و چهره به چهره، بسیاری از افراد که در ابتدا مخالف شرکت در انتخابات بودند یا نظر خاصی داشتند، با گفتوگوهای منطقی و مستند، نظرشان تغییر میکرد. ما متوجه شدیم که مردم نیاز به تبیین و توضیح دارند و اگر با آنان به شیوهای استدلالی و منطقی صحبت شود، به راحتی میتوانند تصمیمات بهتری بگیرند. در این فرآیند، گروه ما متشکل از دانشجویان، طلاب و شاغلانی بود که برای رسیدن به این هدف در تمامی روستاهای قرچک حضور پیدا کردند و سپس به شهر ری نیز رفتند.ما بر این اصل تأکید داشتیم که نگاهمان باید فراتر از منطقه خودمان باشد و همواره نگاهی کلان و کشوری داشته باشیم. در این مسیر با توجه به شرایط خاص و مشغله اعضای گروه، کارها را بهصورت گروهی و در شیفتهای مختلف انجام میدادیم. هر روز گروههای مختلفی از ۲ تا ۲۰ نفر، در دو طرف یک روستا مستقر میشدند و با مردم صحبت میکردند. همچنین در مواقع اذان، به مساجد میرفتیم و پس از نماز با مردم ارتباط برقرار میکردیم.این فعالیتها، بازخوردهای بسیار خوبی همراه داشت. افرادی که در ابتدا از صندوق رأی فاصله گرفته بودند، با مشاهده پوسترهای مربوط به سردار شهید سلیمانی و جملاتی چون «ایران حرم است»، نظراتشان تغییر میکرد. در چنین مواقعی، به معرفی اقدامات شهید رئیسی و کارهای مثبت وی در دوران مسئولیتش میپرداختیم و بسیاری از مردم با شنیدن این اطلاعات، نهتنها از شهید رئیسی به نیکی یاد میکردند، بلکه خودشان نیز به انتخاب اصلح و شرکت در انتخابات ترغیب میشدند.در مجموع ما توانستیم ۹۰ درصد کسانی را که با ما صحبت کردند، متقاعد کنیم تا در انتخابات شرکت کنند و اصلح را برگزینند. این دستاورد، نتیجه گفتوگوهای منطقی، محترمانه و شنیدن مشکلات مردم بود. مردم واقعاً به کسی نیاز دارند که سخنان و دغدغههای آنها را بشنود و درک کند. پس از این که آنها بتوانند حرف دلشان را بیان کنند، پذیرش توصیهها و نظرات دیگران برایشان آسانتر میشود.این اقدامات، کاملاً مردمی و از طریق کمکهای مالی دوستان و خیرین تأمین شد. بیشتر هزینههای ما صرف ایاب و ذهاب میشد، چرا که فعالیتهایمان بهصورت میدانی و در مناطق مختلف انجام میشد. در نهایت، این فرآیند به ما نشان داد که وقتی ارتباطات انسانی، تبیین درست و همدلی در میان مردم ایجاد شود، نتایج چشمگیری حاصل خواهد شد.