خانم فاطمه ربیعی، اهل شهرستان شادگان در استان خوزستان هستند و در رشته کارشناسی زیستشناسی تحصیل کردهاند. ایشان و دوستانشان معتقد بودند که قشر دانشآموز و دانشجو هر یک نقشی در انتخابات دارند که بایستی ایفا شود. در متن زیر با شیوه فعالیت ایشان و گروهشان آشنا میشویم.
فعالیتهای ما از سال ۱۴۰۰ آغاز شد و در طول سه ماه متوالی، عمدتاً درگیر مسائل انتخاباتی بودیم. در این مدت، برنامهای به نام «حلقه سوم» طراحی کردیم که بر اساس سه اصل مهم شکل گرفت: تبیین، انتخاب اصلح و مشارکت حداکثری. این فعالیتها در سه لایه دانشآموزی، مردمی و دانشجویی پیش برده میشد. اعتقاد ما بر این بود تا همانطور که در ۱۳ آبان ۵۸ دانشآموزان نقشی بیبدیل در تاریخ کشور ایفا کردند، اکنون نیز این نسل باید در میدان حاضر باشد و نقش آفرینی کند. به همین دلیل، دانشآموزان و رأی اولیها در فعالیتهای تبیینی به کمک ما میآمدند و بسیاری از دغدغهها و پیامها را با مردم در میان میگذاشتند.در این مدت، دانشجویان نیز درگیر مناظرات و مصاحبهها با کاندیداهای شورای شهر بودند و رابطهای ما در محلات که ارتباط مستقیم با مردم داشتند، بیشتر به تبیین شاخصهای انتخاب اصلح و ضرورت مشارکت در انتخابات میپرداختند. این رویکردها در انتخابات ۱۴۰۳ نیز ادامه پیدا کرد. در این انتخابات، ابتدا شبکهای از خواهران و دوستان فعال در هر منطقه تشکیل دادیم که با فرارسیدن زمان تبلیغات، تعدادی از این خواهران که اغلب مبلغ و طلبه بودند و توانایی بیان خوبی داشتند، برای اعزام به روستاها و مناطق مختلف بسیج شدند. این خواهران، خانه به خانه و چهره به چهره با مردم صحبت میکردند و پیامهای خود را در زمینه مشارکت و انتخاب اصلح به آنها منتقل مینمودند.در کنار این فعالیتها، اقدامات دیگری نیز در دستور کار قرار گرفت؛ مانند تماسهای تلفنی، ارسال پیامک، تولید محتوا و انتشار کلیپهای انتخاباتی. تلاش ما این بود که در یک بازه زمانی کوتاه، خواهران بتوانند در کمترین زمان ممکن به ۳۵ نقطه مختلف سرکشی کنند و با مردم به گفتوگو بنشینند.
مهمترین محور این گفتگوها، ابتدا افزایش مشارکت در انتخابات و سپس تبیین شاخصهای انتخاب اصلح بود. در این روند، از ظرفیت رأی اولیها نیز بهرهبرداری میشد؛ چرا که آنان از انگیزه بیشتری برخوردار بودند و هم در فضایی تازه به مسائل انتخاباتی نگاه میکردند.این فعالیتها با تیم پنجنفرهای آغاز شد که مسئولیت رصد و پشتیبانی شهرستان را نیز بر عهده داشتند. در لایه دوم، گروهی از فعالین که در فضای مجازی نیز فعال بودند، به جمع ما پیوستند و تعداد افراد گروه به ۳۰ الی ۴۰ نفر رسید. در این روند، حفظ ارتباط با افرادی که به تیم ما پیوسته بودند، برای ما اهمیت ویژهای داشت. به همین دلیل، با کسانی که قدرت رهبری و هدایت گروه را داشتند، به صورت شخصی صحبت کرده و برایشان نقشی خاص تعریف میکردیم. با دیگر افراد نیز بهطور گروهی مشورت میکردیم و از نظرات آنان بهره میبردیم؛ زیرا اعتقاد داشتیم که فعالین فرهنگی در میدان میتوانند ایدههای نوآورانهای ارائه دهند که به پیشبرد اهداف ما کمک کند.در سال گذشته، همزمان با سالروز ولادت حضرت زینب کبری (س) که تیم ما تنها سه نفر بود، توانستیم شبکههایی در مناطق مختلف ایجاد کنیم و ۵۰ نفر از خواهران فعال هر منطقه را با خود مرتبط سازیم. این حرکتها نهتنها در سطح محلی، بلکه در سطح کلان نیز اثرگذار بود. ما در این مسیر، ارتباط مستمری با دفتر امام جمعه، سازمان تبلیغات و خیرین داشتیم و آنان نیز از اقدامات ما پشتیبانی میکردند. یکی از طرحهای مؤثر ما «اهل بیت محله» بود؛ بدینصورت که خانوادههای هر کدام از اعضای گروه ما، در محلههای خود فعالیتهایی را آغاز میکردند و در ارتباط با سازمانها و مجموعههای مختلف، روند پشتیبانی و فعالیتهای جبهه فرهنگی را تسهیل مینمودند.این نوع فعالیتها بر این مبنا شکل گرفت که جبهه فرهنگی و مجموعههای مشابه نباید بهعنوان نهادهایی جدا از مردم عمل کنند، بلکه آنها باید بتوانند موجهای اجتماعی را هدایت و مدیریت کنند و در درون جامعه نفوذ داشته باشند. به عبارت دیگر، جبهههای فرهنگی باید نقشی فعال و پویا در ساماندهی و راهبری جامعه ایفا کنند تا بتوانند در لحظات حساس، مردم را به مشارکت حداکثری دعوت کرده و در مسیر تحقق اهداف نظام اسلامی گام بردارند.