آقای مجید کمالیزاده در مشهد زندگی میکند، دارای دو فرزند است و به عنوان خبرنگار در آستان قدس رضوی مشغول به فعالیت میباشد. رویکرد آقای کمالیزاده در تشویق مردم به مشارکت در انتخابات، پرهیز از ایجاد شکاف بین مردم و پرداختن به گفتوگو بوده و فعالیتهای ایشان نیز حول گفتوگو شکل گرفته است. در متن زیر با چگونگی اقدامات ایشان آشنا میشویم.حضرت آقا همواره دغدغهای جدی در زمینه رسانه دارند که به اهمیت «ارتباط واقعی با مخاطب» اشاره دارند. ایشان در زمینه انتخابات نیز تأکید زیادی بر اجتناب از دوقطبیسازی دارند تا از بروز شکافهای اجتماعی جلوگیری شود. این دغدغه ما را به تفکری عمیق واداشت تا راهی پیدا کنیم که هم بتوانیم مخاطب را جذب کنیم و هم از ایجاد تفرقه جلوگیری نماییم. به همین دلیل به این نتیجه رسیدیم که «گفتوگو» بهترین راهحل برای این معضل است.تصمیم گرفتیم وارد عرصه رسانهای شویم، اما نه به شیوههای مرسوم و آشنا که غالباً ذهنها را به سمت روشهای رایج میبرد. ایرانیان از دیرباز سه نوع رسانه اساسی داشتهاند که در جامعه نقش مهمی ایفا کرده است: منبر، نقالی و معرکهگیری. ما بر آن شدیم تا از شیوه معرکهگیری به عنوان ابزار رسانهای استفاده کنیم؛ البته نه به معنای آنچه که شاید در ذهن برخی به تصویر میآید، یعنی فردی در وسط میدان زنجیر پاره کند و عدهای را گرد خود جمع نماید، بلکه رویکردی کاملاً متفاوت و هدفمند داشتیم.در ابتدا با یک یا دو نفر شروع کردیم و اکنون این تعداد به بیش از صد نفر رسیده است. در ایام انتخابات توانستیم ۲۷ کافه گفتوگو برگزار کنیم. بر اساس بررسیهای انجام شده، در سطح استان خراسان رضوی تقریباً ۴۰۰ کافه گفتوگو برپا شد. ما کار را از صفر آغاز کردیم و وقتی اولین کافه گفتوگوها برگزار شد، مردم به ما اعتماد کردند و به جمع ما پیوستند. این کار آنچنان با استقبال مواجه شد که بهتدریج الگویی برای دیگران شد و در شهرهایی مانند تهران، تبریز، قم و قشم نیز این شیوه را به کار گرفتند. علاوه بر این، بسیاری از افراد با ما تماس میگرفتند و از تجربیات ما مشورت میخواستند.ما گروهی هستیم به نام هیئت دانشجویی «رایه الهدی» که متشکل از دانشجویان بسیج دانشگاه پیام نور مشهد است. حتی در ادوار گذشته، اعضای این گروه که در دهه ۸۰ در دانشگاه حضور داشتند، به جمع ما پیوستند. نکته مهم این است که این فعالیتها نیازی به سرمایهگذاری کلان نداشت و به طور کامل مردمی بود.اما در مسیر این فعالیتها با چالشهایی نیز روبهرو شدیم؛ برخی ارگانها نگرانیهایی از بابت امنیت داشتند و نگران بودند که شاید این گفتوگوها منجر به تنش یا درگیری بین مردم شود.
با وجود این نگرانیها، ما همچنان به برگزاری این کافه گفتوگوها ادامه دادیم و با هر بار تجربه، موفقتر شدیم. این گفتوگوها در خیابانهای شلوغ برگزار میشود و مکان خاصی ندارد. موضوع خاصی برای گفتوگو تعیین نمیکنیم؛ گاهی یک میز ساده میگذاریم که یک روحانی پشت آن مینشیند و سه صندلی جلوی او قرار میدهیم. در دیگر موارد، یک تخته وایتبرد همراه میآوریم و استاد یا مجری روبهروی آن میایستد و موضوعاتی روی تخته مینویسد تا آغازگر گپ و گفت با مردم باشد. به عنوان مثال، یکی از موضوعات میتواند این باشد: «آیا به آینده ایران امید دارید؟».
این گفتوگوها تنها محدود به دوران انتخابات نبوده و در مورد موضوعات مهم دیگر نیز برگزار شده است. به عنوان نمونه، در دوران دولت شهید رئیسی و همزمان با آغاز جراحی اقتصادی، علیرغم تمامی نگرانیهای امنیتی، ما همچنان کافه گفتوگو برگزار میکردیم. در این جلسات، مردم نظرات خود را مطرح میکردند و ما نیز به آنان پاسخ میدادیم و آنان را قانع میکردیم. این فرآیند بدون هیچ مشکلی ادامه یافت.اساتید پس از این گفتوگوها میگفتند که مردم ما چقدر خوب و آگاه هستند و ای کاش زودتر با آنان وارد گفتوگو میشدیم. جالب اینجاست حتی افرادی که شاید به ظاهر نگرشهای متفاوتی داشتند، مانند طرفداران حقوق حیوانات یا افراد بیحجاب هم زمینه گفتوگو داشتند. برای برگزاری این کافه گفتوگوها در فضاهای غیرانتخاباتی، با بسیاری از برادران همفکرمان صحبت کردیم و از آنان خواستیم که به این پروژه بپیوندند، اما متأسفانه بسیاری از آنان، این کار را به زمان انتخابات موکول میکردند که به نظر ما رویکرد صحیحی نبود.امیدوارم در هر کجای کشور که این ایده تحت عنوان «کافه گفتوگو» پیادهسازی میشود، از همین دو قالب میز و تخته که ذکر کردم، استفاده شود. اگر ایدههای جدیدی به ذهن رسید، باید از اسامی جدید و روشهای متفاوت استفاده کرد تا از تکرار صرف جلوگیری شود و این فعالیتها همچنان پویا و مؤثر بماند.