آقای محمدصادق انتظاری، اهل یزد میباشند که در رشته الکترونیک در حال تحصیل هستند. آقای انتظاری و دوستانشان جهت افزایش توجهات مردم به فعالیتهایشان، ایده «اتوبوس انتخابات» را مطرح کردند که در این کار، گروه تئاتر و گروه سرود آنان را همراهی میکردند. در روایت زیر با نحوه اقدامات آنان بیشتر آشنا میشویم.
در آغاز کار، دغدغه اصلی ما این بود که چگونه میتوانیم مردم را به فعالیتهای خود جذب کنیم و آنان را به مشارکت در برنامهها و اقداماتی که پیشرو داریم، ترغیب نماییم. پس از بحث و بررسیهای مختلف، به این نتیجه رسیدیم که برای جلب توجه مردم و برانگیختن علاقه و مشارکت فعال آنها، نیاز به طراحی یک رویداد خاص و متفاوت داریم که بتواند حس کنجکاوی و توجه را در میان عموم مردم ایجاد کند. بدین ترتیب، ایدهای به ذهنمان رسید که در ابتدا شاید عجیب به نظر میرسید، اما نتایج آن شگفتآور بود.ما تصمیم گرفتیم اتوبوس انتخابات را به خیابانها بیاوریم. این اتوبوس نهتنها نمادی از تحرک و فعالیت سیاسی بود، بلکه تبدیل به فضایی برای تبادل نظر و آگاهیبخشی در خصوص انتخابات و مشارکت مردم شد. اتوبوس را از یکی از دانشگاهها بهطور موقت اجاره کردیم و آن را با رنگهایی زنده و جذاب آراستیم. سیستم صوتی قدرتمندی را نیز در داخل آن نصب کردیم.این اتوبوس بهطور هدفمند در خیابانهای مختلف میایستاد و گروهی از فعالان و سرودخوانان از آن پیاده میشدند و با اجرای قطعات سرودهای ملی و انقلابی، جو خیابانها را پرشور میکردند، اما نقطه عطف این برنامه زمانی رخ میداد که یکی از دوستان ما که در میان جمعیت قرار داشت، بهطور نمایشی به این سروصداها و برنامههای انتخاباتی، اعتراض میکرد. او با راننده اتوبوس وارد بحث و جدل میشد و در این لحظه بود که گفتوگو و بحثهای انتخاباتی آغاز میشد. در اینجا، سکان کشور به سکان اتوبوس تشبیه میشد و مسائل و چالشهای سیاسی کشور در این فضا به بحث گذاشته میشد.پس از این درگیری صوری، فضا به سمت یک گفتوگو و تبادل نظر انتخاباتی هدایت شده و بهنوعی به یک تریبون آزاد تبدیل میشد که مردم میتوانستند سؤالات و دغدغههای خود را مطرح کنند و پاسخ بگیرند. برای اینکه این تریبون، یکطرفه نشود و تنها به صحبتهای کارشناسها محدود نماند، افراد متخصص و آگاه از میان خود گروه ما بهطور داوطلبانه پشت تریبون میرفتند و به سؤالات مردم پاسخ میدادند.این طرح در ابتدا به نظر میرسید که ممکن است تنها یک تجربه جالب باشد، اما بازخوردها و نتایج آن بسیار مثبت و پرانگیزه بود. در پایان، این اقدام تبدیل به نوعی تئاتر خیابانی شد که نهتنها بهصورت کاملاً غیررسمی و بیحاشیه فضا را باز میکرد، بلکه مشارکت و تعامل مردم را در فضای انتخابات افزایش میداد. تیم اصلی این طرح از بچههای بسیج دانشجویی بودند و گروهی از تئاتریها برای طراحی و اجرای درگیری صوری به ما کمک کردند. در مجموع، تیمی ده نفره این پروژه را از ابتدا تا انتها پیش بردند و بهخوبی توانستند اهداف خود را به ثمر برسانند.در کنار این فعالیت، طرح دیگری به نام «کافه انتخابات» نیز به اجرا درآمد که از دیگر اقدامات ابتکاری ما بود. در پارک شادی شهر، به مناسبت عید غدیر، یک موکب انتخاباتی برپا کردیم که علاوه بر پذیرایی از مردم، فضای مناسبی برای گفتوگو و تبادل نظر فراهم میکرد. در این کافه، از مردم پذیرایی میشد و در کنار آن، ایستگاه نقاشی برای کودکان راهاندازی کردیم تا خانوادهها نیز جذب شوند. همچنین نمایشهایی با مضامین انتخابات برای افزایش آگاهی مردم در این فضا به نمایش در میآمد و کلیپهای تبلیغاتی و مرتبط با فرآیند انتخابات نیز در آنجا پخش میشد.در دور دوم انتخابات، با توجه به عدم وجود مناسبت خاص، موکب را به شکل سادهتری برگزار کردیم. در این مرحله، فقط میز و صندلی و تجهیزات ویدئو پروژکتور فراهم شد و با استفاده از دعوت چهره به چهره برای مشارکت، مردم را به حضور در این فضا ترغیب میکردیم. در کنار این فعالیتها، از شابلونهای انتخاباتی برای نوشتن شعارهای مربوط به انتخابات بر روی شیشه خودروها استفاده مینمودیم. این اقدام نیز به یک تریبون در سطح شهر تبدیل میشد و مردم میتوانستند با انتخاب طرحهای مختلف، پیامهای خود را به شکلی عملی و قابل مشاهده به گوش دیگران برسانند.برخی از شعارهایی که از این طریق منتشر میشد، عبارت بود از: «باهم برای ایران»، «گله دارم، اما رأی میدهم»، «به نیت حاج قاسم رأی میدهم»، «به کوری چشم اسرائیل رأی میدهم». این شعارها نهتنها پیامهای انتخاباتی بودند، بلکه نشانهای از همبستگی و عزم ملی برای پیشبرد اهداف انقلاب و مقابله با تهدیدات خارجی محسوب میشدند.تمامی این فعالیتها در قالب گروه «خادم الشهدا» برگزار میشد و علیرغم نبود بودجه کافی، تلاش کردیم که همه کارها با حداقل هزینه انجام گیرد. توانستیم از برخی ارگانهای شهری، بودجهای جذب کنیم و بخشی از هزینهها را هم از جیب خود میپرداختیم. در نهایت با کمکهای مردمی و ارگانهای مختلف، توانستیم این پروژهها را به سرانجام برسانیم.این تجربه نشان داد که خلاقیت در عمل، رمز موفقیت در جذب مشارکت مردمی است. حتی زمانی که منابع مالی محدود است، میتوان با ابتکارات جدید و راهکارهای غیرمعمول، شور و نشاط انتخاباتی را در دل مردم ایجاد کرد. آنچه که علاوهبر نتیجه نهایی در این میان اهمیت داشت، فرآیند مشارکت و ارتباط نزدیک با مردم بود که به موفقیت این پروژهها منجر شد.