منصوره طاهری، متولد 1361 متاهل و صاحب دو فرزند است. او دکتری علوم سیاسی دارد و تحلیلگر مسائل بینالمللی است. در مطالعاتش روی مسئله فلسطین تمرکز ویژهای داشته و دارد. پس از طوفان الأقصی که این مسئله فراگیر شده و برای نخبگان اهمیت پیدا کرد، او قسمتی از وقتش را صرف اقناع عمومی کنشگران عرصهی فلسطین و لبنان کرده تا اطلاعات و تحلیلهای مرتبط، درست و دقیق را دراختیار نخبگان و کنشگران فعال این حوزه اولویت قرار دهد. او در این زمینه سخنرانیها و فعالیتهای رسانهای نیز دارد. وی پس از عملیات طوفان الأقصی تحلیل خود را از این عملیات در رسانهها منتشر کرد:
«در پی عملیات طوفان الاقصی که به نوعی حیثیت ارتش مدعی اسرائیل و سرویس موساد را بر باد داده، روسا و سردمداران رژیم صهیونیستی به هر قیمتی میخواهند آب رفته را به خیال خام خود به جوی بازگردانند، حال آنکه بمباران دیوانه وار و وحشیانه صهیونیستها علیه مردم بیدفاع غزه، که منجر به شهادت نزدیک به ۹ هزار تن که هفتاد درصد آنها زنان و کودکان هستند و مجروح شدند. ۲۱ هزار نفر دیگر نه تنها کسی اعاده حیثیت نکرده است برایشان، بلکه حاصلش واکنشهای بین المللی شدید و بیسابقهای علیه این سفاک منشی بیحد حصر اشغالگران شده است.
البته که نیروهای محور مقاومت نیز بیکار ننشسته و ضمن جلوگیری از به ثمر رسیدن به اهداف اسرائیل، برخی نیروهای وابسته به محور مقاومت همچون انصار الله یمن به صورت رسمی به درگیرى غزه ورود کرده و پشت مردم بیدفاع فلسطین و غزه در آمدند، اتفاقی که با ادامه پیدا کردن جنگ میتوان احتمال ورود سایر حامیان محور مقاومت را بالا دانست.
آنچه در مسأله فلسطین و غزه نباید فراموش شود این است که تغییر موازنه بین نیروهای مقاومت و رژیم صهیونیستی نوید سرنگونی سریعتر رژیم منحوس صهیونیستی را میدهد.در این میان باید دقت کرد که طوفان الاقصی و مسأله غزه نه تنها از حیث نظریههای امنیت و قدرت باعث تسریع تغییر نظم مستقر آمریکا محور خواهد شد بلکه، به لحاظ ایجاد قدرت نرم و گفتمان سازی مقاومت در سرتاسر جهان به این تغییر جهش قابل ملاحظهای خواهد بخشید آن هم در حالیکه کسی نمیتواند منکر قدرت و پروپاگاندای رسانهای اسرائیل با در اختیار داشتن غالب رسانهها و پلتفرمهای دنیا شود.
آگاهی و بیداری همه ملتها در مسأله فلسطین و همراه کردن افکار عمومی جهان، یک جنبش عظیم علیه این رژیم جعلی در دنیا شکل گرفته و روز به روز درحال گسترش است، از واشنگتن دی سی تا بمبئی، از کانادا تا آفریقا و بسیاری کشورها و شهرهای دیگر که واکنشی بسیار منحصر به فرد و بیسابقه را رقم زده است قطع به یقین سبب تسریع در ایجاد نظم نوین جهانی و نابودی اسرائیل خواهد شد.»
نخبگان کنشگر
مهندسی کامپیوتر گرایش نرم افزار خواندهام اما به دلیل علاقهای که به مسئلهی علم سیاست، علوم سیاسی و مسائل منطقهای و غرب آسیا داشتم در مقطع ارشد مطالعات منطقهای گرایش خاورمیانه یا بهتر بگویم غرب آسیا را خواندم و دکتری علوم سیاسی گرایش مسائل ایران را هم دارم. یک دورهی عالی حکمرانی را هم در دانشگاه عالی دفاع ملی گذراندم. در استان فارس و شیراز مشغول به فعالیت هستم. کارمند هستم و بخش عمدهی زمانم صرف مسائل کاری میشود. چون به هر حال کارمند وزارت نیرو هستم. آن فرصتهایی که آزاد و مخصوص به خودم را بیشتر مسائل پژوهشی رشتهام که مطالعات غرب آسیا هست با تمرکز بر فلسطین انجام میدهم. در این موضوع روی بحث نظم جهانی و منطقهای و تغییر نظم قدیم به نظم جدید متمرکز هستم. بخش دیگر از فعالیتهایم همین اقناع عمومی کنشگران عرصهی فلسطین و لبنان است یعنی با توجه به اینکه مسئله فراگیر و برای نخبگان مهم شده طبیعتاً داشتن اطلاعات و تحلیلهای مرتبط، درست و دقیق برای نخبگان و کنشگران فعال در این حوزه اولویت میشود. از این جهت من هم سعی کردم تا آنجایی که میتوانم به این عزیزان کمک کنم چون خیلی از اینها شاید رشتهی آکادمیک مرتبط با این موضوع نداشته باشند و نیازمند تحلیل و داده هستند. من هم سعی کردم در این بخش چه به صورت سخنرانی چه به صورت نشست چند نفره، گفتگوهای مستمر مثلاً هفتگی و ماهانه این مباحث را به اشتراک بگذارم و تحلیلها، دادهها و اطلاعات را در اختیار دوستان قرار دهم.
با توجه به اینکه رشتهی من علوم سیاسی و منطقهی غرب آسیا بوده، طبیعتاً به لحاظ آکادمیک روی این موضوع تحقیق و تحصیل کردیم بنابراین بیشتر هم به مباحث نظریههای علوم سیاسی، روابط بینالملل و نظریههای امنیتی مرتبط با منطقه، چالش منطقهی غرب آسیا و تاریخ بعد از فروپاشی عثمانی و پدید آمدن دولت – ملتها در منطقهی غرب آسیا و شکلگیری نظم فعلی میپردازم. اینکه از کجا شکل گرفته است؟ چالشهای آن چه بوده؟ چه چیزی باعث شده تا چالشها و تعارضهایی که بخشی از آن به هر حال نژادی است، بخشی ایدئولوژی، بخشی سیاسی و چالشهای متنوع دیگر به وجود بیاید؟ وضعیت امروز در چه ریشه دارد؟ در منطقهی غرب آسیا و مشخصاً خود فلسطین که نحوهی پیدایش آن غدهی سرطانی در منطقه و کشور فلسطین به چه شکل بوده است؟ مناسبات سیاسی و امنیتی تا الان پیرامون این رژیم جعلی به چه شکل اتفاق افتاده است؟ این موضوعات بخشی از آن، تحصیلات مرا بر میگیرد. اطلاعات بیشتر آکادمیک است و سعی کردم به مقالات به روزتر با دیتاهای جدیدتر رجوع کنم و تحقیق و مطالعه داشته باشم.
رشته من مهندسی بود و به دلیل علاقهای که به این حوزه داشتم، تغییر رشته دادم و ارشد و دکتری را در حیطهی علوم سیاسی، منطقهی غرب آسیا و مسائل غرب آسیا تغییر دادم. این واقعیت به آن باور قلبی و شیعی ما و نگاه ما به این موضوع بر میگردد بنابراین با همان علاقه این تغییرات تحصیلی و تحصیلاتی را انجام دادم و طبیعتاً برای من مهم است که در آزاد سازی فلسطین، در کمک به مردم مظلوم دنیا علیالخصوص مردم مظلوم مسلمانی که درگیر جنگی نابرابر شده اند، نقش آفرینی کنم.
متن مقدس
از سال 83 مطالعاتم را روی متون مقدس شروع کردم و از همان سال مطالعات پراکندهای هم روی مسئله فلسطین داشتم. مطالعه متون مقدس سبب شد تا با دید جامعی از زاویه ایدئولوژی به بحث فلسطین نگاه کنم. از 1391 به طور رسمی مطالعات آکادمیک در دانشگاه شیراز، بخش مطالعات خاورمیانه آغاز شد و این مطالعات حتی به تحصیلات آکادمیک من با موضوع فلسطین و لبنان و کلاً موضوع غدهی سرطانی و پیوند آن با مسائل ایدئولوژیک در منطقه هم کمک زیادی کرد.
قبلاً بیشتر در حوزهی پژوهشی، تحقیقاتی و مطالعاتی فعالیت میکردم که همچنان هم ادامه دارد اما شکل آن تغییر کرده و به صورت کارهای گروهی، دسته جمعی، سخنرانی، گروههای توجیهی، آموزشی، کارگاههای آموزشی و اینها انجام میشود. در مورد فضای مجازی بیشتر در توییتر فعالیت دارم چون بحث حوزهی مقاومت بیشتر در کشورهای عربی مطرح بود حتی اکنون هم بیشتر اظهار نظرهای رسمی و غیر رسمی کشورهای منطقه در مورد مسائل مربوط به فلسطین بیشتر به عربی است. در فضای مجازی هم همان کارگاهها و سخنرانیها را در اینستاگرام، ایتا، همان شبکهی ایکس و … را منعکس میکنم.
باید در زمینه این فعالیتها فعالین را از تودهی مردم جدا کنید چون عامهی مردم در همآوردهای اجتماعی منسجمی مثل راهپیماییها و اظهار انزجارها از رژیم صهیونیستی شرکت میکنند، یا اینکه اگر جایی نیاز به حضور آنها باشد برای اعلام همبستگی و دفاع از مقاومت حاضر میشوند. فعالین که در حقیقت نخبگان اجتماعی محسوب میشوند چه وظیفهای دارند؟ اینها باید الان چه کار کنند؟ به نظر من مهمترین وظیفهی این فعالین که در حقیقت بین حاکمیت، مقاومت و مردم واسطه هستند، تبیین است. اینکه سعی کنند غبار این فضای غبار آلود کنار برود و شفاف شود. چون ببینید جنگ فیزیکی، نظامی، امنیتی یک بُعد سخت دارد و یک بُعد عملیات روانی که در همه جای دنیا هم همین است و اتفاقاً آن بخش عملیات روانی معمولاً تأثیرگذارتر است و باعث میشود که حتی نتایج جنگها تغییر کند یا نزاعها میتوانند با همین عملیاتهای روانی اثرات متفاوتی با آنچه در میدان اتفاق میافتد، داشته باشند بنابراین مهمترین وظیفهی نخبگان و فعالین اجتماعی این است که برای عامهی مردم روشنگری کنند. باید فعالیتی چند سویه در حوزههای مختلف برای آگاه سازی، روحیهدهی و خنثی کردن عملیات روانی دشمن صورت بگیرد.
پارهی تن اسلام
از منظر ایدئولوژیک به عنوان یک امت واحدهی اسلامی، فلسطین پارهای از امت اسلامی است و به هر حال درد و رنجشان با ما مرتبط است و حتی از نظر بشر دوستانه هم همان شعر معروف سعدی صدق میکند که؛ چو عضوی به درد آورد روزگار / دگر عضوها را نماند قرار، اما شاید به لحاظ ژئوپلتیکی، امنیت منطقه، نظم جهانی و سیستمهای امنیتی دنیا این موضوع بسیار اهمیت پیدا میکند. ما در غرب آسیا زندگی میکنیم. منطقهای که اقتصاد، فرهنگ، سیاست و علیالخصوص امنیت آن با هم مرتبط است و نمی توان گفت که ما کشور مستقلی هستیم آنجا هم یک کشور دیگر، لبنان هم کشوری دیگر است پس به ما ربطی ندارد! در صورتی که امنیت هیچوقت در خلاء و انزوا به وجود نمیآید امنیت به صورت دسته جمعی است که تضمین میشود و اتفاق میافتد و شاهد مثال آن همین امنیت دسته جمعی است که حتی خود غرب هم برای خودش رقم زده است. پیمان ناتو یک پیمان نظامی چند جانبه بین چندین کشور غربی و اروپایی است که امنیت مشترک را برای خودشان و نظامهای امنیتی مختلفی که ذیل آن ساختارهای نظم جهانی وجود دارد، فراهم کنند. بنابراین قطعاً مسئلهی فلسطین از همهی ابعاد آن چه بُعد انسانی چه مذهبی و دینی و چه سیاسی آن به ما ارتباط پیدا میکند. بحث دیگر بحث توازن قوا در منطقه است و تغییراتی که آمریکا دوست دارد در منطقه به نفع خودش و قدرت استایلهای خودش در منطقه ایجاد کند. همه اینها در مسئلهی فلسطین گنجانده میشود. در حقیقت مسئلهی فلسطین یک مسئلهی حیاتی برای همهی منطقهی غرب آسیا علیالخصوص ایران است. عامهی مردم به طور کلی با مسئلهی فلسطین آشنایی دارند. مسائلی مانند اینکه هفتاد سال پیش فلسطین اشغال شده و رژیم جعلی و جنایتکاری وجود دارد که مرتب توسعه طلبی میکند و کشتار و جنایت آن بیحد و حصر است را همه به آن اذعان دارند. نگاه دینی و انسانی مردم و همدردی با مردم فلسطین در همه جا دیده میشود اما از طرفی هم شاهد بودیم که حتی در شعارهای سیاسی بخشی از جریانهای سیاسی ایران در دههی 80 مباحثی مطرح میشد که نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران. منفعت ملی ایران را مقابل مسئلهی فلسطین قرار میدادند و این تضاد، تناقض و شکاف را ایجاد میکردند که البته این مسئله از پایین به بالا یعنی طیفی از جریانهای سیاسی و نخبگان سیاسی سعی میکردند اینطور به مردم القا شود. رسانههای غرب هم آن را به خوبی پوشش میدادند. اینکه چقدر موفق بوده است؟ قطعاً خیلی موفق نبوده و حتی به نظر من در سالهای اخیر و خصوصاً از مسئلهی طوفان الاقصی بعد از 7 اکتبر کمرنگتر هم شده است اما باید بدانیم که دشمن این خط سیر رسانهای و عملیات روانی را هیچوقت کنار نگذاشته و تمام تلاشش را میکند تا به مردم ایران القا کند که منفعت ملی شما به خاطر مسئلهی فلسطین در خطر افتاده است و حاکمان شما مسئلهی فلسطین را بر منفعت ملی شما اولویت میدهند. در صورتی که نه تنها این حرف کاملاً غلط است حتی علاوه بر غلط بودن آن، برعکس هم است و منفعت ملی ما، رفتار منطقه ای و سیاست منطقهای ما در غرب آسیا خصوصاً در مورد فلسطین و مسئلهی لبنان، در راستای همدیگر قرار دارند. باید برای مردم ما این روشنگری از لحاظ علمی و علم به روابط بینالملل، علوم سیاسی و مطالعات منطقهی غرب آسیا اتفاق بیفتد و در این مورد تبیین شوند که مسئلهی منفعت ملی ما با مسئلهی فلسطین در هم تنیده شده است.
نگاه مردم ایران نسبت به سید مقاومت یک نگاه مثبت با سابقه سه دهه ارتباط نزدیک است و مردم شیعهی ایران با سیدحسن نصرالله و رهبر شیعی یک گروه شیعه مقاومت اشتراکات زیادی دارند و طبیعتاً برای مردم ایران از دست دادن و شهادت ایشان بسیار دردناک بود. اما شاید شهادت و خون ایشان باعث مصمم شدن بیشتر مردم ایران نسبت به مسئلهی فلسطین، غزه و لبنان شده باشد. وقتی که رژیم دست به یک جنایت و حماقت بزرگ برای شهادت سید حسن نصرالله زد شاید فکر میکرد که مقاومت را تضعیف میکند اما پس از شهادت ایشان مردم منطقه، کشورهای مقاومت و گروههای مقاومت و مردم ایران، در حمایت از مقاومت مصممتر شدهاند. آنها نگاه دقیقتری به مسئلهی فلسطین، غرب آسیا، خاورمیانه و جهان پیدا کردهاند.
پیوند مقاومت
شهادت شهیده معصومه کرباسی، شبیه شهادت یحیی سنوار یک تابلوی مصور زیبای دیگر از پیوند مقاومت در منطقه را به رخ کشید. یک خانم ایرانی سالها پیش با یک آقای لبنانی ازدواجی کردند که میتواند نماد نزدیکی دو کشور در مسئلهی مقاومت باشد . این پیوند در کنار هم دشمن صهیونیستی حفظ میشود و دشمن هر دو را با سبوعیت خاص و جنایت ذاتی خودش شهید میکند. این تصویر و نماد زیبایی از دست در دست هم بودن، دو کشور، دو ملت و جریان مقاومت است که این مقاومت تا نفس آخر را روایت میکند و اشاره به مسیر پیش رو دارد که ایران در کنار لبنان، فلسطین و مقاومت تمام قد و دست در دست ایستاده است و این مسیر را با قوت ادامه خواهد داد. به علاوه اینکه زنان مقاومت و مشخصاً زنان ایرانی چقدر میتوانند روی مسسئله مقاومت تاثیر بگذارند. سوژه شهادت این دو میتواند به عملیات روانی و حرکت درست رسانهای در روایت مقاومت نه تنها در غرب آسیا بلکه در کل جهان کمک کند.