راوی: آقای اباذر جامی
نام مجموعه: موسسه سرای عافیت اهر
استان: آذربایجان شرقی (اهر)
بیوگرافی:
بنده 38 ساله، فرهنگی بوده و کارشناسی ارشد روانشناسی دارم.
کادر اصلی:
فعالیت ما بهصورت تیمی است و تقریباً در هر تیم سه نفر ثابت هستند و با اینها کار را پیش میبریم.
شروع فعالیت:
فعالیت خودمان را در زمینه آموزش خانواده و پیشگیری از آسیب اجتماعی از سال 95 آغاز کردیم.
فعالیتها:
موسسه ما در سال 95 تحت نظارت اداره بهزیستی با هدف آموزش خانواده و مباحث حوزهی خانواده و پیشگیری از آسیبهای اجتماعی مانند طلاق، اعتیاد و … تأسیس شد. مجوز ما از سال 96 صادرشد و کار را آغاز کردیم، قبل از اینکه وارد موسسه شوم با یک موسسه دیگر کار میکردم و وقتی از سال 96 مجوز ما صادر شد فعالیتهایمان را آغاز کردیم.
فعالیت ما به این صورت است که کلاسهای آموزشی محلهمحوری در سطح شهر و در سطح روستاها برگزار میکنیم در قالب آموزش خانواده پیش از ازدواج، طلاق، کودکهمسری و … فعالیت کردیم.
ما برای اینکه کار را بهتر پیش ببریم افرادی را که داوطلب و علاقهمند به حوزه کارهای داوطلبانه و پیشگیری از آسیبهای اجتماعی هستند، در رشتههای روانشناسی و مددکاری و علوماجتماعی جذب کردیم.
یکسری تیمها را تشکیل دادیم و محله به محله در شهرستان اهر به محلات، مساجد، خانههای قرآنی و پایگاههای بسیج میرفتم و با دوستانی که داشتیم رابط پیدا میکردیم و کلاسهای آموزشی را تشکیل میدادند و ما مربی میفرستادیم تا فعالیتها انجام شود.
در ابتدای کار خود من بهعنوان مربی تنها فعالیت میکردم و تعداد کلاسها بیشتر شده بود، برای اینکه تقسیم کار داشته باشیم و کلاسها را راحتتر پیش ببریم چندین دوره آموزشی به نام تربیت مربی گذاشتیم تا افرادی که علاقهمند هستند و شرایط تحصیلی و کاری لازم را دارند شرکت کنند. این افراد را آموزش دادیم و برحسب نیازی که مجموعههای مختلف اعلام میکردند، مربی میفرستادیم تا اینها بروند و کار کنند.
هزینههای موسسه از طریق طرحهایی که از ادارات مانند فرمانداری، بهزیستی و استانداری و … میبستیم دریافت میکردیم. برای مردم در فعالیتهای محلهمحوری همه رایگان بود. در ادامه فعالیتهایمان، با کمک یکسری از مجموعهها مرکز مشاوره زدیم که در آنجا یکسری از خانوادههای نیازمند و افرادی را که از نهادهای مختلف مانند کمیته امداد و بهزیستی و .. معرفی میکردند مشاوره میدادیم. در این زمینه با آستان قدس نیز همکاری کرده و بحث کانون مشاورهی آستان قدس نیز مسئولیتش با بنده است و مشاوره رایگان ارائه میدهیم.
در بحث پیشگیری از آسیبها، فعالیتهای نمایشگاهی هم داشتیم و یکسری از بنرها و بروشورها را برای اطلاعرسانی داشتیم و در کنارش مشاوره رایگان نیز برگزار میکردیم. از یک سال پیش عمده فعالیتمان در زمینه بحث تربیت کودک، فرزندپروری و نوجوانان است. کاری که ما انجام دادیم نیازسنجی در محلههای شهری و روستاها بود. در یک برههای از زمان موضوع کودک همسری را به ما گزارش دادند، که در یکی از بزرگترین روستای شهرستان ما است، در آنجا کودک همسری بهشدت رواج داشت بهطوری که در دوره ابتدایی بیشتر بچهها عقد بودند و در کلاس مینشستند. در این زمینه ورود کردیم و فعالیت داشتیم، اما در زمینه کودک همسری به دلیل مشکلات محلی مانند اعتراض و مقاومت اهالی و … زیاد نتوانستیم فعالیت کنیم. ما حتی روستاهایی داشتیم که از هر ده ازدواج هشتتا طلاق داشتند. الان نیز بیشتر فعالیتهای ما بر روی نوجوانان و مسائل و مشکلات نوجوانان متمرکز شده است. یک دوره از طریق سازمان تبلیغات اسلامی طرح را فرستادیم برای کشوری و در سطح استانی مقام آوردیم.
چالشها:
در این بحث مخالفتهایی داشتیم بیشتر از طرف خود ادارات بوده است. ما برای اینکه یک اداره را راضی کنیم تا یک طرحی را انجام دهیم باید هفتخان رستم را رد میکردیم و هنوز هم این مشکل را داریم. عمدهی مشکل این ماجرا این است که سازمانها و ادارات روی موضوع همگرایی ندارند. من در دوران کرونا در اورژانس اجتماعی بودم و در آن دوره فعالیت اجتماعی این بود که برای بچههای خانوادههای نیازمند تبلت اهدا میکردند که بتوانند درس بخوانند.
من همان زمان برای چند اداره نامه نوشتم و گفتم آسیب بعدی ما بعد از کرونا فرار دختران نوجوان از خانه است که بهشدت افزایش پیدا خواهد کرد. این موضوع را انتقال دادم ولی گوش شنوا نبود و شهرستان ما بعد از کرونا در این زمینه رکورد زد. من نظرم این بود که اینها را از یک فرایند کارشناسی عبور دهیم، یعنی ما یکدفعه در یک خانوادهای که گوشی یازده دو صفر ندیده بودند یکباره یک گوشی هوشمند آخرینمدل با اینترنت و فیلترشکن دادیم طبیعی بود که آسیب داشت.
علت این اتفاقات این است که ادارات همدیگر را قبول نمیکنند و هر سازمانی طرح خودش را دارد و در این وسط اینکه یک متولی ثابت که یک نقشه ثابتی را برای جامعه ارائه کند وجود ندارد.
موفقیتها:
مردم از بحث کلاسها استقبال خوبی دارند زیرا میبینند درد و دلشان و مسائلشان مطرح میشود و کارشناسان دغدغههای ذهنیشان را مطرح میکنند. اما بزرگترین مشکل ما در زمینه کلاسها استمرار کلاس است. ما تنها کلاسی که توانستیم مستمراً برگزار کنیم کلاسی در اداره زندان بود که سه سال در آنجا یک جلسه برای زندانیان و یک جلسه برای خانواده آنها برگزار کردیم و جزو موفقترین دورههای ما بود.
شکستها:
یکی از بدترین خاطرهها بحث کودکهمسری بود و علت شکست نیز بیشتر عدم حمایتهای سازمانی بود.