ما کمک می‌خواهیم!

خانم مرتضوی معلم پرورشی یک دبستان غیرانتفاعی در ساری است. مؤسس این دبستان آیت‌الله نمازی، نماینده مردم ساری در مجلس خبرگان است و هدف از تأسیس آن تربیت همه جانبه‌ی اسلامی و انقلابی دانش‌آموزان است. این مربی پرورشی با خلاقیت ویژه‌ای برنامه‌های متعدد و متنوعی را در حوزه مقاومت برای دانش‌آموزان در مدرسه طراحی و اجرا کرده است که از جمله این طرح‌ها می‌توان به بازارچه مقاومت، پویش کمک به جبهه مقاومت و بازی ‌های فلسطینی اشاره کرد. طرح«بازی‌های فلسطینی» وی به عنوان یک طرح کشوری مورد استقبال قرار گرفته است.

بچه‌ی انقلابی
مرتضوی هستم 50 ساله هستم و 30 سال در واحد فرهنگی و تربیتی کار کردم، البته این‌ها دو وادی جدا از هم هستند. بعضی از مدارس از داخل کار فرهنگی می‌خواهند ولی تفکر من تربیتی است و الان6 سال است با مدرسه‌ای کار می‌کنم که تفکر تربیتی دارد و ترازش این است که بچه انقلابی تربیت کند.
من رتبه 96 کنکور سراسری بودم و بورسیه پیراپزشکی تهران قبول شدم ولی بعد ازدواج همسرم دوست نداشت من بورسیه بخوانم و انصراف دادم و با وجود اینکه خانواده‌ی مذهبی هم نداشتم به قرآن علاقه مند شدم. سپس از طریق دوره تربیت معلمی که سازمان برگزار کرد، وارد این وادی شدم. بیشتر کارم تربیتی و قرآنی است و به چند مدرسه در ساری مأمور شدم. سال 90 هم دوره ای‌های من در آموزش و پرورش استخدام شدند اما من در آن سال سر کار نمی رفتم چون بعد از 15 سال زندگی مشترک خداوند تازه فرزند پسری به ما عطا کرده بود. علی‌رغم سابقه فعالیت‌های قرآنی من از 79 به این طرف، نتوانستم جذب شوم اما این را برکت میبینم زیرا دستم برای انتخاب مدارس باز بود. بود و از ۶ سال پیش واحد فرهنگی و پرورشی مدرسه‌ای را به عهده دارم که جدید التأسیس است. ایده‌های خیلی خوبی در این مدرسه اجرایی شده و خودم هم در اینجا چیزهای زیادی یاد گرفتم. آقای نمازی که از اعضای مجلس خبرگان هستند، این مدرسه را تأسیس کرده‌اند. اینجا مجوز مجتمع دارد و در ابتدا با ۱۱ دانش آموز شروع کردیم و سال به سال با همان بچه‌ها پایه را بالا بردیم و پرورش بچه‌ها با خودمان بود.
چند نکته در مورد این مدرسه وجود دارد: 1- زمین مدرسه وقف و اجاره‌ آن پایین است.2- مؤسس مدرسه هم تمام درآمد مدرسه را وقف کرده به گونه‌ای که که حتی وراث هم از آن ارثی نمی‌برند. این خیلی مهم است، زیرا وقتی به انتفاع می‌رسیم و آدم منفعت را در نظر می‌گیرد ممکن است کیفیت کار کم شود.3-مدرسه سهام‌دار هم ندارد، وقتی مدرسه سهام‌دار داشته باشد، ایدئولوژی یکی دیگر در مدرسه حاکم شده و دست شما باز نیست که انقلابی کار کنید و دیگری با یک تفکر خودش می‌آید.
الان 250 دانش آموز داریم. مدرسه ما در سال ۱۴۰2_ ۱۴۰۱ رتبه‌ی یک خلاقیت استان را گرفت. من با آقای حسینی که مسئول اداره کل هستند صحبت کردم و گفتم: اصلاً اینجا مرتضوی نیست که خلاقیتی دارد بلکه یک گروه باهم کار می‌کند. موفقیت در سطح کاری ما یعنی اینکه کار گروهی باشد و ما همه کارها را به صورت گروهی انجام می‌دهیم، یعنی اگر من می‌خواهم یک کار تربیتی انجام دهم معلم، مدیر و دانش‌آموز هم درگیر می‌شوند تا کار به نتیجه برسد.
برای مدرسه فیلتر اولیه‌ای قرار داده‌ایم و گزینش می‌کنیم. می‌گوییم یک سال را آزمایشی در این مدرسه می‌مانید، بعد از یک سال هم شما ساختار مدرسه را می‌شناسید هم ما با شما آشنا می‌شویم. البته برنامه‌هایی مثل دورهمی‌های خانوادگی داریم و خانواده‌ها را رصد می‌کنیم حتی به چیدمان وسایل خانه دقت می‌کنیم تا ببینیم این خانواده ولایی است؟ عکس آقا در خانه هست؟ به خانواده چیزی نمی‌گوییم ولی به این‌ موراد توجه می‌کنیم.
از پارسال برنامه‌هایی در تراز جبهه مقاومت داشتیم. اواخر مهر جنگ غزه شروع شد، بچه‌ها به شکل خودجوشی برچسب‌های اسرائیل را درست کردند و به کف پایشان چسباندند و این رسانه‌ای شد.

اصیل‌آباد
سید حسن نصرالله که شهید شدند، دیالوگ‌های بچه‌ها شنیدنی بود به یکی از بچه‌ها شهادت ایشان را تبریک و تسلیت گفتم، دانش آموز دیگری از دور گفت: الهی قسمت خودمان شود! مدل‌های انقلابی این شکلی دارند چون خانواده بعضی از دانش آموزان واقعاً انقلابی هستند و این جوشش از خانواده‌ بر می‌خیزد. برای یکشنبه، بازارچه‌ای برای کمک به لبنان و بچه‌های مقاومت برپا کردیم تا پولی که جمع می‌شود برای کمک به جبهه‌ی مقاومت بدهیم. در هر فعالیتی که در پیش داریم محور مقاومت را مدنظر قرار می‌دهیم. مثلاً برای ۱۳ آبان روی نمایشی برگرفته از کتاب «اصیل آباد» آقای محمدرضا سرشار کار می‌کنیم . این کتاب داستان ورود فردی به یک روستا و تصرف روستا به صورت کامل است. دو شخصیت مستقل دارد آن فرد ظالم و اینکه ظالم را از روستا بیرون می‌کند. این دقیقاً حکایت غزه و کاری است که اسرائیل انجام می‌دهد.
بچه‌ها قرار است نمایش آن را اجرا کنند. قالب‌های آن در هر سنی متفاوت است. چند روز پیش با بچه‌ها مصاحبه‌ای کردم و پرسیدم: داستان اصیل‌آباد را خواندی؟ شخصیت مستقل داستان به نظر تو چه کسی بوده؟ یکی گفته بود، قادر ولی قادر ربطی به این موضوع ندارد اما بچه توبیخ نشد که نه مادر این‌طور نیست. دیگری گفت: علی آقا شخصیت اصلی است. آن یکی گفت؛ ملایی که در داستان بوده است.
از بچه‌ها پرسیدم که: شما اگر یک شخصیت این چنینی را از اول داستان می‌شناختید برخوردتان با او چه بود؟می‌گفتند: به او نزدیک نمی‌شدیم و هر روز از هر چیزمان نمی‌زدیم که وقتمان را برای آن شهرفرنگی که با آن برای ما نمایش می‌داد تلف کنیم.
این یعنی بچه وادار به تفکر شده تا این استکبارستیزی، کسی که عامل آن بوده و تمام دل‌خوشی‌ روستاییان را گرفته را بشناسد. در آخر داستان یک ملا و معلمی که اسمش علی آقا است مسیر داستان و روستا را عوض می‌کنند و آن فرد را از آن روستا بیرون می‌اندازند.

کجای دایره ایستادی؟
خدا یک وقت‌هایی به آدم نیرو می‌بخشد، روزهایی خسته به خانه می‌‌آیم و نمی‌توانم کاری انجام دهم اما صبح ساعت شش و نیم اولین نفری هستم که به مدرسه می‌روم و ورود بچه‌ها از پیش دبستانی تا پایه ششم با من است.
در این فاصله‌ها ارتباطات زیادی شکل می‌گیرد، من از اول شهریور با همه‌ی خانواده‌ها نشست‌ها را شروع می‌کنم و پرونده تربیتی بچه‌ها را کامل می‌کنم و اطلاعات را ثبت می‌کنم مثلاً امسال سبک تفکر این بچه چه تغییراتی کرده است؟
مدرسه اردوهای زیادی برگزار می‌کند. آقا می‌فرمایند تا اردو هست چرا دنبال کار تربیتی دیگری هستید؟ ارتباط‌گیری با بچه‌ها بیشتر در اردوها شکل می‌گیرد، از اول مهر تا الان ۴ مدل اردو تعریف کرده ایم، مثلاً جمعه همین هفته اردوی پدر-دختری داریم که قسمتی از این اردو بچه‌ها با من هستند. در این میان با ۱۰ تا بچه ارتباط می‌گیرم و در مورد مسئله‌ای با آنها حرف می‌زنم. در ساعات تفریح هم مشغول بچه‌ها هستم و با آنها ارتباط می‌گیرم. تمام وقت‌های من برای بچه‌ها می‌رود. مثلاً چند وقت پیش که اداره بودم آقای حسینی گفتند: طبق فلان بخشنامه….
گفتم: آقای حسینی از من بخشنامه نخواهید من می‌خواهم کاری انجام دهم که این بچه بداند کجای دایره ایستاده است؟
تابستان‌ها در کانون معارف کار می‌کنم و چند سالی است که در دبیرستان با طرح« نشاط معنوی» فعال هستم و پسرهایی که در دبیرستان و یا ابتدایی الان ازدواج کرده‌اند و جابه‌جا شده‌اند. هرجا که پیش بیاید، کار تربیتی بخواهد و من بتوانم کمک کنم، کمک می‌کنم.
آقای تبریزی، مسئول ستاد اقامه نماز ساری، امروز به من گفتند: برای فلان تشکل در 13 آبان می‌آیید؟
گفتم: نه، چون هیچ تفکری پشت آن نیست. فقط می‌خواهید آمار و رزومه‌ای بدهید. کار تربیتی باید با توجه به تفاوت فردی انجام شود، بعد هم این برکت خود خدا است. به من می‌گویند تو آنالیزور هستی. مثلاً به بچه می‌گویم؛ چی شده؟ می‌گوید؛ چیزیم نیست.
بعد زنگ بعد می‌آید و می‌گوید: این اتفاق افتاده و از این ناراحتم یا فلان مشکل را دارم. مثلاً امروز به یکی از معلم‌ها گفتم: ذوالفقاری رفتارش عوض نشده است؟
گفت: تو در کلاس نیستی چطوری فهمیدی؟
گفتم: من مادر هستم و این بچه انگار پاره‌ای از وجود من است.
بچه‌ای از مدرسه دیگری آمده بود، من برای مادرش آنالیز کردم و ایشان گفتند: خانم مرتضوی در مدرسه قبلی پدرش به مشاور پول می‌داد تا بفهمد این بچه چطوری است؟ من می‌گویم هر کار تربیتی که مدرسه ما انجام می‌دهد صرفاً به خاطر نگاه حضرت حق است. هر روز صبح که می‌روم از حضرت ولی‌عصر مدد می‌گیرم و هر روز صبح به مزار شهدا می‌روم، سلامی داده، کمک می‌گیرم و بعد به مدرسه می‌آیم. همیشه به خودم می‌گویم اگر این‌ها نباشند، کار من مرتضوی و دوستان و بچه‌ها پیش نمی‌رود.

لاکچری انقلابی‌ها
مدیر از بچه‌های حوزوی است و جزء بچه‌های تیزهوشان بوده، خودش مهندسی برق خوانده و سطح 3 کلام را دارد، معاون اجرایی هم سطح ۳ کلام دارد و تنها کسی که حوزوی نیست، منم. کار مدرسه ابتدا با سه نفر کادر آموزشی شروع شد و بعد نیرو جذب کردیم. داوطلبین، تست می‌دادند، طرحواره‌ها را ارائه می‌کردند، سؤالات روان‌شناس را پاسخ می‌دادند، سپس پذیرفته می‌شدند. من حتی خودم بعد از اینکه کار را شروع کردم، تست دادم و به استادی که آمده بود گفتم، من هم مثل بقیه تست شوم اگر می‌بینید نمی‌توانم پای کار بمانم، نمانم.
از لحاظ جغرافیایی مدرسه در شمال شهر قرار دارد. آقای شجاعی که از تهران برای بازدید به مدرسه ما آمدند و قبلاً چند نمونه از کارهای ما را دیده بودند، گفتند؛ تصور من از مدرسه شما یک مدرسه لاکچری و آن‌چنانی بود.
گفتم: این‌طور نیست. ما اصلاً برای مدرسه تبلیغ نمی‌کنیم یعنی دهان‌به‌دهان می‌چرخد و همه به یکدیگر می‌گویند. این‌طور نیست که ما بخواهیم رسانه‌ای تبلیغ کنیم، چراغ خاموش پیش می‌رویم. تا سه سال پیش این مدرسه آن‌قدر شناخته شده نبود. از اول هم رجال سیاسی وارد مدرسه ما شدند چون آقای پیش‌نمازی در ساری خیلی سرشناس هستند و کسانی جذب مدرسه شدند که اهل تفکر و خودشان صاحب سبک بودند.
کار ما در این مدرسه درحال گسترش است. قرار است متوسطه را هم راه بیندازیم ولی هنوز شروع نکردیم. مدرسه جدید ما که برای دوره ابتدایی است و 14 کلاس دارد، هنوز ساختش تمام نشده و ما برای سال جدید ان‌شاالله به آنجا می‌رویم و می‌توانیم این فضا را به متوسطه واگذار کنیم.

بازی با فلسطین
پویشی برای همکاران به نام «پویش کمک به جبهه مقاومت» به راه انداختیم . همه همکاران همراهی می‌کنند. ما در این موارد به دنبال دستور و بخشنامه نیستیم و نمی‌مانیم. فکر می‌کنیم این‌ها جزء واجبات است و باید انجام شود.
مراسمی که گرفته می‌شود، معرفی و نقد کتاب و هر کاری که انجام می‌شود، همه را وظیفه خودم می‌دانم و از نظرم کار شاخصی به نظر نمی‌آید. برنامه‌ای که همه استقبال کردند و کار رسانه‌ای وکشوری شد «بازی‌های فلسطینی» بود. این ایده را از کانال با بازی گرفتیم. البته زمینه آن‌ را هم داشتیم در نشست‌ها و در برنامه‌های تقویت نیروهای پرورشی با آقای سینا زارع ایشان چند پیشنهاد به من دادند و ما این فعالیت‌ها را شروع کردیم. کلاس به کلاس برای معلم‌ها توضیح دادم در این بازی هم به دقت و تمرکز توجه شده و آموزشی است، هم استکبارستیزی را در بچه‌ها تقویت می‌کند.
بچه‌ها در کارهای گروهی عالی عمل می‌کنند و حس همدلی بالایی دارند. چند وقت پیش به بچه‌ها گفتیم نوشته‌ی «اگر جای کودک غزه بودید …» را کامل کنید. همین بچه را به تفکر وادار و ذهن او را پویا می‌کند و حتی در قدرت قلم و نوشتارش تأثیر می‌گذارد و طبع هنریشان را بالا می‌برد، شخصیت، اعتمادبه‌نفس و خودباوری را هم تقویت می‌کند و بچه به حریت می‌رسد.
همایش«مثل زینب» را داشتیم تمام کارهای دکور و تدارکش را مدرسه ما به عهده گرفت. همایش، برای کل سطح استان و همایش سنگینی بود که به تنهایی انجام دادیم. اگر کارهای این چنین را مصلی یا ستاد اقامه نماز هم از ما بخواهند انجام می‌دهیم. در جشن روز دختر با ساحل فرح‌آباد یک کار اجتماعی انجام دادیم. 250 دانش آموز به همراه خانواده هایشان که 500 نفری می‌شدند، کنار ساحل دور هم جمع شدند و برنامه جُنگ شادی به راه انداختیم که استقبال خیلی خوبی هم از آن شد. امام جمعه برای تأمین هزینه این برنامه حمایت کردند اما کارهای اجرایی را خودمان انجام دادیم. در زمینه این فعالیت‌های اجتماعی، هر سال جشنواره پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها را داریم و گفتیم امسال برای جبهه مقاومت به سطح شهر برویم.

این تجربه متعلق به طرح «مرکز مشاوره امام رضا (ع)» با 2 تجربه ثبت‌شده می‌باشد.

مجری طرح:

تصویر خانم مرتضوی

خانم مرتضوی

جبهه مقاومت
https://mtedad.org/?p=8004

تجربه‌های مشابه:

راوی:زهرا آذرخش نام مجموعه:خانه قرآن عترت ریحانه‌النبی (س) استان:بوشهر – شهر دلوار....

راوی:اردبیلی نام مجموعه:نهضت جهانی نهج‌البلاغه خوانی آسان استان:فعالیت‌های نهضت در استان بوشهر....

راوی:بنده دکتر اردکانی هستم. فعالیت‌ها و دغدغه‌هایم در سال‌های گذشته عمدتاً در....

راوی:اسدالله اسعدی مجموعه:مجموعه فرهنگی روستای سازمان خلق استان:شیراز  بیوگرافی:بنده اسدالله اسعدی، ساکن....

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سبد خرید

No products in the cart.

Return To Shop
ورود به سایت