ما کمک می‌خواهیم!

راوی: آقای رحیم خلیل‌زاده
مجموعه: سازمان تبلیغات اسلامی
استان: آذربایجان غربی (ارومیه)

بیوگرافی:
بنده ۴۱ سال دارم، طلبه و اهل حوزه هستم.

کادر اصلی:
فعالیتمان را به‌صورت تشکیلاتی پیش می‌برم.

شروع فعالیت:
کار جهادی را از سال ۸۳ آغاز کردم. در حوزه جمعیت و فرزندآوری هم مدتی است که فعالیت داریم.

فعالیت‌ها:
مدلی که دنبال می‌کردم و سعی داشتم در آن موفق شوم، مربوط به جمع‌های نوجوانی و جوانی در مناطق محروم حاشیه شهر و روستاها بود. اگر در شهرستان، پنج تا طلبه برای سخنرانی، منبر و کلاس‌داری حضور داشته باشند، خیلی خوب است.
سعی کردم روش تبلیغی‌ام طوری باشد که چیزی را مفت به کسی ندهم. می‌خواستم اتفاق خوب را طوری رقم بزنم که مردم و جوان‌ها خودشان بخواهند، نه اینکه من رایگان تقدیمشان کنم؛ چون چیزی که مفت باشد، بی‌ارزش می‌شود. اما وقتی خودشان تلاش می‌کنند و به دست می‌آورند، نتیجه‌اش فرق دارد.

فعالیت‌ها را تشکیلاتی پیش بردم. قبلاً که با مجموعه‌ها آشنا نبودم، تنها می‌رفتم؛ مثلاً به روستایی می‌رفتم که ۴۵ دقیقه راه خاکی با ماشین داشت و دورافتاده بود. به این مناطق می‌رفتم تا ظرفیت همه جا را در شهرستان ببینم و جاهایی را که مغفول مانده بودند، پیدا کنم و یک پاکسازی انجام دهم.

مناطق روستایی ما مرزنشین‌اند و با ترکیه، عراق و جمهوری آذربایجان هم‌مرز هستند. ظرفیت‌های بزرگی از نظر اعتقادات و بافت جمعیتی در این مناطق هست، اما متأسفانه مردم این مناطق اغلب فقیرند و نتوانستند از منابع‌شان استفاده کنند. یک‌سری خلأهای قانونی هم هست که مردم را اسیر دلال‌ها کرده. ما تلاش کردیم با نیروهایی که دوره‌های تخصصی اقتصادی دیده‌اند، در مناطق فعالیت داشته باشیم و کار اقتصادی و کارآفرینی راه بیندازیم.

چالش‌ها و موفقیت‌ها:
بزرگ‌ترین هنری که به‌عنوان یک طلبه داشتم، این بود که خیلی از کارها را بدون کاغذبازی جلو بردیم و بعضی‌ها هم از این مدل الهام گرفتند.
الان بزرگ‌ترین چالش ما همین مجوز و کاغذبازی است؛ می‌پرسند این آقا از کجا آمده؟ مجوزش کجاست؟
هرچند مجموعه‌ها وقتی می‌فهمند کار چیست، همراهی می‌کنند. همین حالا در بحث “سفارتخانه مقاومت”، یکی از فاخرترین کارهایی که در کشور انجام شد، استان ما از لحاظ سبک فعالیت در مدارس رتبه اول را گرفت. برنامه این بود که به مدارس سر بزنیم و کارهایشان را ببینیم. چون شبکه نوجوانی که ما داریم، هنوز در شهرستان‌ها به قوت نرسیده بود، مجبور شدم خودم وارد میدان شوم.

وقتی به آموزش‌وپرورش مراجعه کردم و استقبال شد، رفتم سراغ مدارسی که پتانسیل کار داشتند. کار خیلی خوب پیش رفت. وقتی اداره آموزش‌وپرورش تأیید می‌کرد و می‌گفت آقای خلیل‌زاده مورد تأیید است و از فلان جا آمده، دیگر اجازه می‌دادند کار کنیم. با همین یک جمله، من قریب به پنج‌هزار دانش‌آموز را دیدم و با آن‌ها صحبت کردم.
در مدارس حضور پیدا کردیم، جهاد تبیین و پاسخ‌گویی به شبهات داشتیم. بزرگ‌ترین بخش، همین رفع شبهات بود. معمولاً بعد از کار، می‌گفتند: «آقا، شما با بقیه فرق دارید.» در حالی که ما با بقیه فرق نداریم؛ فقط شاید بقیه را ندیده‌اند. فضای مجازی و مشکلاتش باعث شده ذهنیت خاصی شکل بگیرد، اما وقتی می‌بینند یک نفر بدون چشم‌داشت وسط میدان است و دارد کمک می‌کند، نظرشان عوض می‌شود.

در زلزله خوی، خانواده و بچه‌ها را هم با خودم بردم. چون دوره تربیت کودک و نوجوان دیده بودم و با خلقیاتشان آشنا بودم. اتفاقاً همان روز، روز کودک و نوجوان هم بود. همه درگیر خانه‌های خراب بودند، ولی ما بچه‌ها را جمع کردیم و جشن و مسابقه و جایزه گرفتیم. مردم که می‌دیدند در آن شرایط، یک نفر با فکر متفاوتی آمده، خودشان هم کمک می‌کردند. می‌گفتند برای جایزه کمک می‌کنیم و می‌رفتند و اقلام می‌آوردند.

در زلزله خوی، یکی از شبکه‌های شهرستانی را فعال کردیم و گفتیم هرکس هرچقدر می‌تواند کمک جمع کند؛ نیاز داریم. یکی از شهرستان‌ها قریب به ۷–۸ میلیارد تومان کمک مالی تهیه کرد و برای ما فرستاد. وقتی وسط میدان باشید، مجموعه‌ها و افراد مختلف کمک می‌کنند؛ ولی وقتی اسیر کاغذبازی می‌شویم، کار پیش نمی‌رود.

نکته آخر:
در آذربایجان غربی، مدیرکلی به نام حاج‌آقای امامی داریم در سازمان تبلیغات اسلامی. ایشان یک گروه جهادی انقلابی دارند. من یک‌بار به روستایی رفته بودم که ۱۳ سال بدون روحانی بود. نزدیک ۷۰–۸۰ روستا فقط سه روحانی داشتند و این کار را خیلی سخت کرده بود. به آن‌جا رفتیم، خودمان را وقف کردیم؛ از سازماندهی مساجد گرفته تا رسیدگی به فقر و شبهات و مشروبات… که الحمدلله اثر مثبتی داشت.

وقتی برگشتم، آقای امامی برخی از فعالیت‌های ما را در فضای مجازی دیده بود و گفت بیا بیرون؛ گفتم تازه رفتم، گفت: «می‌خواهم کسی مثل خودت را تربیت کنی؛ کسی که بدون حقوق و وابستگی کار می‌کند.»
من هم آمدم و مسئول روحانیون مستقر استان شدم. سعی کردم همان شیوه‌ای را که خودم می‌رفتم، به دیگران هم آموزش دهم. اگر شما هم همین کار را بکنید، می‌توانید گوشه‌ای از کار را بگیرید.

پیشنهاد من این است که اگر راهکاری پیدا شود که خروجی حوزه‌هایمان هدفمندتر باشد و بتوانیم از یک‌سو جذب بیشتری داشته باشیم و از سوی دیگر اعزام زیادی انجام دهیم، خیلی مؤثر خواهد بود. معلم‌ها درگیر کلاس‌های خودشان هستند، حقوق خیلی کمی می‌گیرند و وقت کار فرهنگی ندارند؛ اما طلبه‌ها تخصص‌شان در تربیت و فرهنگ است. اگر حوزه‌ها جذب بیشتری داشته باشند و این طلبه‌ها در مناطق مختلف سازماندهی شوند، تأثیر بسیار زیادی خواهد داشت.

مثلاً طلبه‌ای در یکی از روستاهای سلماس بحث وقف درخت را راه انداخت. سالانه ۸۰ تُن سیب از باغدارها به نیت وقف جمع می‌کرد و این‌ها را ذخیره کرده، دم عید رایگان بین مردم توزیع می‌کرد. این یک کار فرهنگی بود که هم مسجد را تقویت می‌کرد و هم تربیت انجام می‌شد.

در بحث آزادسازی روحانی، زمانی آقای حسن روحانی به هر طلبه نزدیک دو میلیون تومان کارت هدیه داد. خیلی‌ها پس دادند. بعضی گفتند با این پول زندانی آزاد کنیم. برخی هم که دوران کرونا بود، گفتند با این پول برای بیماران کرونایی اقلام پزشکی بخریم.

این‌ها کسانی هستند که طرف قراردادشان خداست، نه ارگان یا شرکت خاصی. برای همین، راحت‌تر می‌توانند کار کنند. اما معلم‌ها درگیر کلاس و گزارش به آموزش‌وپرورش‌اند. اینجا این‌طور نیست.

این تجربه متعلق به طرح «مرکز مشاوره امام رضا (ع)» با 2 تجربه ثبت‌شده می‌باشد.

مجری طرح:

تصویر رحیم خلیل‌زاده

رحیم خلیل‌زاده

مسجد محوری
https://mtedad.org/?p=9158

تجربه‌های مشابه:

ترنم اندیشه یک سمن ثبت شده در سازمان ورزش و جوانان است.....

سال 1380 در مسجد حضرت ابالفضل و به واسطه هیئت عشاق الحسین....

نام مجموعه: انجمن جوانان نصرت و موسسه بانوان کاراندیش نصرت استان: خراسان....

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سبد خرید

No products in the cart.

Return To Shop
ورود به سایت