راوی: زهرا امامی
مجموعه: گروه مجازی پزشکان انقلاب / مجموعه حسنا / مهر فرشتهها
استان: تهران
بنده ۳۷ سال دارم، پزشک هستم و دکترای عمومی پزشکی دارم.
کادر اصلی:
در مجموعههای مختلف متفاوت است، اما افرادی که فعالتر هستند، حدود ۵۰ نفرند.
شروع فعالیت:
فعالیت در گروه مجازی پزشکان را از سال ۱۳۹۷ آغاز کردم و از سال ۱۴۰۱ نیز با مجموعه حسنا همراه هستم.
فعالیتها:
مجموعه پزشکان انقلاب، گروهی از دانشجویان و فارغالتحصیلان پزشکی، دندانپزشکی و داروسازی است. در ابتدا، گروهی دوستانه بود که در آن درباره دغدغههای فرهنگی، اعتقادی و سیاسی صحبت میکردیم. بهمرور، متناسب با شرایط، سعی کردیم کنشهایی نیز داشته باشیم؛ کنشهایی عمومی مثل نامهنگاریها و انتشار نامههای سرگشاده با امضای جمعی از پزشکان انقلاب. یکی از شاخصترین این اقدامات، نامهای بود که در سال ۱۴۰۱ خطاب به دختران نوجوان نوشتیم و حدود ۶۰۰ تا ۷۰۰ پزشک آن را امضا کردند. این نامه رسانهای شد و گروههای دیگر هم این حرکت را تکرار کردند.
در ادامه، گروههای اقماریای حول این مجموعه شکل گرفت که یکی از آنها مجموعه «حسنا» بود. این مجموعه همچنان در حال آزمون و خطاست، اما ایده کلی آن این است که ما، بهعنوان پزشکان، به مدارس برویم و با دختران نوجوان ارتباط بگیریم. به بهانه صحبت از مسائل مرتبط با سلامت، تلاش کردیم پل ارتباطی بسازیم تا این دانشآموزان خانم دکتری را ببینند که محجبه و معتقد است؛ در خلال این ارتباط، ارزشهایی نیز منتقل میشود. اکنون دو سال است که تعدادی از اعضا به مدارس میروند، اما هنوز در حال آزمون و خطا هستیم.
بیشتر فعالیتهای دیگر ما در حوزه پزشکان است، چرا که از بیرون، معمولاً پزشکان مذهبی به چشم نمیآیند. ما سعی کردیم شبکهای از همین بچههای پزشکی که معتقد هستند تشکیل دهیم، و الحمدلله تعدادشان زیاد شد. الان در گروه مجازیمان بیش از ۴۰۰ نفر عضو داریم و هیئتی به نام هیئت علوم پزشکی تشکیل شده که دو سال است مناسبتهایی را برگزار میکند و اساتید علوم پزشکی نیز در آن شرکت دارند.
در یکی دو سال اخیر، با وقوع اتفاقاتی مثل بحران غزه یا تشدید فشارها بر کشورهای جبهه مقاومت، ما کنشهای فرهنگی-رسانهای نیز داشتیم؛ مثلاً نوشتن نامه به پزشکان لبنان و فلسطین. حتی برخی از دوستانمان برای خدمت به لبنان رفتند. همچنین دوستانی که از سوریه آواره شدهاند و مهمان ما هستند، توسط اعضای مجموعه ویزیت میشوند؛ کارهای جهادی اینچنینی هم کنار فعالیتهایمان بوده است.
چالشها:
ما در ابتدای مسیر هستیم و تمام این فعالیتهایی که گفتم، هنوز در حال شکلگیری است. یکی از چالشهای عمده این است که ما خانم هستیم؛ خانمها مسئولیتهای متعددی دارند و بهویژه در محیط پزشکی، فشار کاری بالاست. وقتی فعالیتمان را کم میکنیم، دامنه اثرگذاریمان نیز محدود میشود. بخشی از این محدودیتها، همانهایی است که برای همه خانمهای جامعه وجود دارد.
با این حال، همین محدودیتها در برخی موقعیتها کمکمان کرده است. مثلاً وقتی با بچهها به مدرسه میرویم، یخ فضا زودتر شکسته میشود و راحتتر میتوانیم ارتباط بگیریم؛ یک بستر ارتباطی مشترک با آدمهایی که فاصله زیادی با ما دارند، ایجاد میشود.
از طرفی، کار ما تخصصی بوده نه فرهنگی. جامعه هم در سالهای اخیر بهگونهای شده که افراد در حبابهای اختصاصی خود زندگی میکنند. وقتی وارد میدانی میشویم که باید با مردم ارتباط بگیریم، میبینیم نه آنها ما را میشناسند و نه ما بلدیم ارتباط بگیریم. این چالشی است که شاید فقط مخصوص ما نباشد. ما از این در و آن در زدیم که بگوییم ما کی هستیم و از کجا آمدهایم.
چالش دیگر، مسائل مالی است. هر فعالیتی نیاز به هزینه دارد و ما چون بیشترمان جوان هستیم، درآمد بالایی نداریم و باید از جیب هزینه کنیم.
موفقیتها:
موفقیتهای ما موردی است، اما همین که حرکتی انجام میدهیم، باعث خوشحالی است. مثلاً وقتی به مدرسه میرویم و چند دانشآموز با ما ارتباط میگیرند، برایمان بسیار دلگرمکننده است.
شاید یکی از لذتبخشترین کارهایی که اثرش را دیدهایم، بحث «سقط» و پروژه «نجات فرشتهها» بوده است. ایده آن از قبل وجود داشت و در میان بچههای پزشک این دغدغه مطرح بود که جامعه نسبت به سقط آگاه نیست و حساسیتی ندارد. ما سعی کردیم آگاهیبخشی کنیم؛ در هر جایی که میشد، از جمله در اپلیکیشنهای گفتوگو بین مادران.
مواردی بوده که مادرها از تصمیمشان برای سقط منصرف شدند و بعد از مدتی که فرزندشان به دنیا آمد، آن لحظه برای ما بسیار شیرین و اثرگذار بود. این از معدود کارهایی است که اثرش را به وضوح دیدهایم. سایر فعالیتهای فرهنگی معمولاً در بلندمدت نتیجه میدهند، اما همین که میتوانیم ارتباط بگیریم و آن را برای دو سال حفظ کنیم، برای ما حس رضایت ایجاد میکند.
نکته آخر:
در مدت اخیر، متوجه شدم که دوستان مذهبی که دغدغه فرهنگی دارند، معمولاً راه ارتباط گرفتن را بلد نیستند. من نمیخواهم وارد بحث مهارتهای ارتباطی شوم، اما فکر میکنم آن رابطهی ولایی که باید بین مؤمنین باشد، نیاز به بازخوانی دارد. نمیدانم در کجا باید مطرح شود، ولی حس میکنم باید یکبار دیگر آن را یاد بگیریم و کارمان را مبتنی بر آن شکل دهیم.