راوی: محمدمهدی سجادی
نام مجموعه: گروه نشان
استان:شیراز
بیوگرافی:
محمدمهدی سجادی هستم، یکی از اعضای گروه نشان. از اوایل دهه ۹۰ فعالیت خودم را در زمینه برنامهریزی و اجرای برنامههای ویژه کودکان آغاز کردم.
کادر اصلی:
ما این کار را با گروهی از دوستان شروع کردیم. هرکدام از ما در طول مسیر تجربههایی کسب کردیم یا دورههایی گذراندیم که باعث شد تواناییهای تخصصیتری در زمینه تربیت کودک، قصهگویی و مدیریت برنامههای کودک داشته باشیم. در حال حاضر گروه نشان متشکل از چند نفر است که هر کدام در بخشهایی از محتوا، اجرا یا پشتیبانی فعالیت دارند.
شروع فعالیت:
جرقهی اولیه این فعالیت از یک جشن عید غدیر زده شد. یکی از دوستان از من خواست که در حین برنامه بزرگترها، برای بچهها برنامهای اجرا کنم که مزاحم مراسم اصلی نباشند. با چند بازی ساده، آنها را سرگرم کردم. همین تجربه، ایدهای شد برای اینکه بهصورت منظم و ساختاریافته برای بچهها در مناسبتهای مذهبی، برنامه داشته باشیم. از آن به بعد، برای اعیادی مثل نیمه شعبان، عید غدیر، ولادت امام رضا(ع) و حتی ایام عزاداری مثل فاطمیه و محرم، جشنها و سوگوارههایی ویژهی کودکان برگزار کردیم.
فعالیتها:
در ابتدا از دوستان و آشنایان دعوت میکردیم و در خانه یا مکانهای کوچک جشن میگرفتیم. کمکم نیاز به محتوای جدیتر و حرفهایتر شد. دیدیم بچهها نیاز به بازیهای متنوع، قصه، کاردستی و محتوای اخلاقی دارند. بنابراین رفتیم سراغ دورههای تربیت کودک، قصهگویی و تأمین ابزارهای لازم.
در مرحله بعدی، بچهها به سنی رسیدند که میشد جلسات هفتگی برایشان برگزار کرد. برای این جلسات یک ساختار مشخص محتوایی چیدیم که در سه محور اصلی جلو برود:
- قرآن: نه برای حفظ، بلکه برای فهم نکات اخلاقی و داستانهای سورهها. کار روی آیات، روانخوانی و آشنایی با شأن نزول آنها.
- سیره پیامبران و اهلبیت(ع): شناخت امامان و پیامبران و ویژگیهای رفتاری و اعتقادیشان.
- امام زمان (عج): ایجاد محبت و ارتباط قلبی با حضرت. در هر جلسه سرود «السلام علیک یا حجتالله فی ارضه» خوانده میشود و درباره ایشان صحبت میکنیم.
در کنار اینها، بازی، قصه، کاردستی و فعالیتهای خلاقانه متناسب با محتوای هر جلسه اجرا میشود.
چالشها:
در ابتدا همه چیز ساده و ابتدایی بود؛ نه آموزش رسمی داشتیم و نه ابزار کامل. برای رسیدن به کیفیت مطلوب، لازم بود خودمان یاد بگیریم. باید دوره میدیدیم، بازی طراحی میکردیم، وسایل تهیه میکردیم و ساعتها وقت میگذاشتیم. همچنین برای برگزاری جلسات هفتگی با محدودیتهایی مثل مکان، زمانبندی و جلب اعتماد والدین روبهرو بودیم. راضی کردن والدین برای حضور بچهها در جلسات پیوسته و مسئولیتپذیری در قبال کودکان، یکی از جدیترین چالشهای ما بود.
بازخوردها:
یکی از زیباترین بازخوردها این بود که یکی از بچههای همان جلسات ابتدایی، امروز خودش یکی از برگزارکنندگان جلسات هفتگی است. این نشان میدهد که بچهها نه تنها لذت بردند، بلکه به محتوای جلسات ما باور پیدا کردند و حالا خودشان دارند این مسیر را ادامه میدهند. همچنین خانوادهها از اینکه فرزندانشان در محیطی سالم، شاد و آموزنده حضور دارند، رضایت داشتند و به مرور، معرفیهای جدید و جذب مخاطب از طریق خانوادهها بیشتر شد.
موفقیتها:
بزرگترین موفقیت برای ما این بود که توانستیم جلساتی هدفمند و اثرگذار را بهصورت مداوم برای بچهها اجرا کنیم. اینکه کودکان بهصورت هفتگی و با انگیزه شرکت میکردند، محتوای جلسات در ذهنشان میماند و حتی آن را منتقل میکردند، موفقیت بزرگی بود. شکلگیری چرخهای از آموزش و انتقال تجربه که در آن بچهها در آینده خودشان مسئول برگزاری جلسات شوند، موفقیتی ماندگار و ارزشمند است. ما همه اینها را از لطف خدا و اهلبیت(ع) میدانیم که دلهای بچهها را به سمت این برنامهها جذب کردند.